جار و مجرور همیشه متعلِّق به فعل یا شبه فعل است  و به فعل یا شبه فعلی که جار و مجرور به آن تعلّق دارد ؛ « متعلَّق » می گویند . مثال :

رَجَعْـنا مِن السُّوقِ . در این جمله « مِن السُّوقِ » جار و مجرور است که متعلِّق به فعلِ « رَجَعْنا » است .

هرگاه جمله اسمیّه باشد ؛ متعلّقِ جار و مجرور از فعل های عُموم مانندِ « کانَ ، حَصَلَ ، ثَبَتَ و اِستَقَـرَّ » است . مانندِ : الزَّبونُ فی السُّوق . یعنی « مشتری در بازار است  . »  در این جمله فی السوق متعلق به « کائنٌ » است .

« الزَّبونُ فی السُّوق . » یعنی «  الزَّبونُ { کائنٌ } فی السُّوق . »[1] 



[1] الفائدةُ الأولَی : حروفِ جارّه « خَلا ، عَدا ، حاشا ، رُبَّ » با مجرورِ خودشان ، متعلِّق ندارند .

الفائدةُ الثانیةُ  ‌:« رُبَّ » می تواند بر سرِ نکره موصوفه بیاید . مثال :

« رُبَّ رجلٍ کریمٍ لَقیتُـهُ . » یعنی : « چه بسا مرد بزرگواری را که با وی برخورد کرده ام . »

الفائدةُ الثالثةُ : در حروفِ جرّ یکی هم واو قسم است که هم برای نام خداست و هم غیر خدا . ولی « تَـ » و « بِـ » تنها برای خداست . مثال :  « و الهِی ، والعصرِ ، والتینِ ( سوگند به انجیر ) ، و اللَّیلِ ، بِاللهِ ، تَاللهِ  »