ترکیب سوره حمد

ترکیب سوره حمد

«بسم الله الرحمن الرحیم»

بسم

جار ومجرور – متعلق به ابدأ  یا ابتدائی

الله

مضاف الیه و مجرور به کسره برای کلمه اسم

الرحمن

صفت اول برای الله و مجرور به کسره

الرحیم

صفت دوم برای الله و مجرور به کسره

الحمدالله رب العالمین

الحمد

اسم معرفه به «ال» مبتدا و مرفوع

لله

جار و مجرور، خبر و محلا مرفوع

رب

صفت اول برای الله مجرور به کسره ظاهره و مضاف به کلمه العالمین

العالمین

مضاف الیه و مجرور به "یاء" اعراب فرعی

الرحمن الرحیم

الرحمن

صفت دوم برای الله و مجرور به کسره

الرحیم

صفت سوم  برای الله و مجرور به کسره

مالک یوم الدین

مالک

صفت چهارم برای الله و مجرور به کسره

یوم

مضاف الیه و مجرور

الدین

مضاف الیه برای "یوم" و مجرور به کسره

ایاک نعبد و ایاک نستعین

ایاک

ضمیر منفصل نصبی ، مفعول به مقدم و محلا منصوب

نعبد

فعل مضارع ، متکلم مع الغیر، مرفوع و فاعل آن ضمیر مستتر نحن

و

حرف عطف، مبنی بر فتح ، غیر عامل

ایاک

ضمیر  منفصل نصبی ، مفعول به مقدم برای فعل نستعین و درجایگاه نصب

نستعین

فعل مضارع ، متکلم مع الغیر ، مرفوع، فاعل آن ضمیر مستتر نحن

اهدنا الصراط المستقیم

اهد

فعل امر، مفرد مذکر مخاطب، و فاعل آن ضمیر مستتر انت به استتار وجوبی

نا

ضمیر متصل نصبی، مفعول به اول و درجایگاه نصب

الصراط

مفعول به دوم و موصوف ، منصوب به فتحه ظاهر

المستقیم

صفت برای «الصراط »و منصوب به فتحه

صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و الضالین

صراط

بدل کل از کل از الصراط و منصوب به اعراب تبعی

الذین

اسم موصول، مبنی بر فتح، مضاف الیه و محلا مجرور

انعمت

فعل ماضی، مفرد مذکر مخاطب ، مبنی بر سکون و فاعل آن تاء ضمیر متصل مرفوعی ، مبنی بر فتح و محلا مرفوع

علیهم

جارو مجرور و متعلق به انعمت

غیر

صفت الذین و مجرور به کسره

المغضوب

اسم، معرفه به ال موصول، مضاف الیه و مجرور  به کسره

علی

حرف جر و مبنی برسکون

هم

ضمیر متصل جری و محلا مجرور

علیهم

جارومجرور متعلق به المغضوب

و

حرف عطف، مبنی بر فتح، و غیر عامل

لا

حرف نفی مبنی بر سکون، لا زائده و برای تأکید آمده است

الضالین

معطوف، مجرور به اعراب نیابی یاء

قواعد مضاف و مضاف الیه


قواعد اضافه بصورت پاورپوینت

در این پاورپوینت سعی شده که قواعد اضافه ( مضاف و مضاف الیه ) بگونه ای جامع ارائه شود . ان شاء الله که مفید باشد

 

 

دریافت فایل

نرم افزار قطرب برای یادگیری صرف افعال عربی


نرم افزار قطرب برای یادگیری صرف افعال عربی بسیار مفید است. این برنامه  با نوشتن صیغه اول ماضی هر فعل اطلاعات زیر را به شما ارائه می کند:

همه صیغه های معلوم و مجهول ماضی، مضارع، مضارع مجزوم، مضارع منصوب، مضارع موکد با نون ثقیله، صیغه های امر و امر موکد، متعدی یا لازم بودن فعل و نوع آن ( ثلاثی، رباعی )

برای استفاده بهینه از این برنامه می توانید افعال مختلف را صرف کرده و سپس با استفاده از این برنامه تصریف خود را چک و تصحیح کنید.

این برنامه نیاز به نصب ندارد و فقط کافیست که فایل main_gui را اجرا کنید و ضیغه اول فعل ماضی را بنویسید و روی دکمه تصریف کلیک کنید. اگر یک ماده مثل " لبس" بیش از یک حالت داشته باشد ( مثلا به کسر باء و فتح باء) حالتهای مختلف را در کادر نمایش می دهد و می توانید حالت مورد نظر خود را انتخاب کنید.

 

این نرم افزار مفید را از یکی از لینکهای زیر دانلود کنید:


دانلود از سرور پیکوفایل

دانلود از سرور پرشین گیگ

دانلود از سرور ترین بایت

حجم: 7 مگابایت

کتاب المرشد في الإعراب والقواعد الأساسية


کتاب المرشد في الإعراب والقواعد الأساسية کتابی است مختصر و سودمند جهت آموزش قواعد اولیه نحو که در قالبی نوین و جذاب تالیف شده است. در پایان هر درس نیز تمارینی همراه با پاسخ آنها وجود دارد که جهت کاربردی ساختن مطالب درسها بسیار مفید است.

زبان این کتاب عربی است ولی به دلیل ساده نویسی، به راحتی قابل فهم است.

این کتاب در مقطع سوم دبیرستان برخی از کشورهای عربی تدریس می شود.

برای دانلود  از یکی از لینکهای زیر استفاده کنید:
دانلود از پرشین گیگ

حجم: پانزده مگابایت

فرمت : پی دی اف

کتاب النحو الواضح


کتابی سودمند جهت یادگیری نحو به صورت تطبیقی برای تقویت مکالمه و انشا نویسی در عربی

کتاب النحو الواضح کتاب آموزش نحو در مدارس کشورهای عربی است و در دو سطح ابتدایی و پیشرفته تالیف شده است که هر سطح مشتمل بر سه جلد است( مجموعا شش جلد)

این کتاب به شیوه ای نوین تالیف گردیده و از سبکی ساده و به روز و کاربردی در آموزش نحو استفاده می کند. از ویژگی های این کتاب تعریفهای ساده و مثالها و تمرینهای کاربردی آن است که استفاده از آن را برای همگان آسان و در عین حال مفید می کند. رویکرد موجود در  درسها و تمرینهای این کتاب به گونه ای است که توانایی زبان آموز را در مکالمه و جمله سازی افزایش می دهد و مهارت او را در نوشتن انشای عربی تقویت می کند.

همه شش جلد این کتاب را می توانید از یکی از دو لینک زیر دانلود کنید:

 

دانلود از سرور پیکو فایل

دانلود از سرور پرشین گیگ

حجم: 10 مگابایت

مبحث حروف در زبان عربی،



مبحث حروف در زبان عربی، یکی از مباحث مهم و اصلی برای فهم این زبان است. حروف، ربط میان کلمات و اجزاء جمله را برقرار و ترکیبات گوناگون کلامی می‌سازند. لذا به شناخت حروف و انواع آن‌ها پرداخته شده است؛ تا با فهم کاربردهای مختلف یک حرف، به ترجمه‌ی درست عبارت دست پیدا کرد.
شیوه‌ی گردآوری معانی حروف به گونه‌ای است تا دسترسی آسان باشد.  
برای معنای هر یک از حروف، مثالی آورده شده که از قرآن کریم یا روایات یا تعابیر عربی است.
تعداد مفاهیم کاربردی بعضی حروف میان دانشمندان زبان عربی مورد اختلاف است؛ که به تأویلات و توجیهات هرکدام بستگی دارد. لذا سعی بر آن شده که معانی حروف، بر طبق تبیین معصوم علیه السلام، و یا تبیینی که مورد اختلاف نیست، دسته بندی شود.

معانی حروف در زبان عربی

تالیف: استاد نرگس سادات شهرستانی

کتاب با رضایت مولف محترم در سایت منتشر شده است.

برای دانلود کتاب از یکی از لینکهای زیر استفاده کنید:

دانلود از پیکوفایل

دانلود از پرشین گیگ

دانلود از ترین بایت

حجم: کمتر از یک مگابایت

پاورپوینت آموزش نحو


یک فایل پاورپوینت آموزش نحو به زبان عربی که مبحث مهم اقسام کلام و علائم آنها و همچنین انواع اعراب و بناء و علائم آن را بیان می کند.

 

حجم این پاورپوینت حدود 60 صفحه، و مطالب آن  به زبان عربی است ولی ساده بیان شده و حتما در مطالعه آن با مشکلی مواجه نخواهید شد.

 

دانلود از پیکوفایل

دانلود از پرشین گیگ

دانلود از ترین بایت

 

حجم فایل : کمتر از دو مگابایت

کتاب: قواعد اللغة العربية



کتابی مفصل در مورد قواعد زبان عربی ( صرف و نحو) با تقسیم بندی مباحث و استفاده از نمودار.نمودار آموزش صرف و نحو

نام کتاب: قواعد اللغة العربية

فرمت: پاورپوینت

حجم: 812 صفحه

مولف: یوسف الملا

زبان: عربی

برای دانلود از یکی از لینکهای زیر استفاده کنید (حجم: دو مگابایت)

دانلود از پیکو فایل

دانلود از پرشین گیگ

دانلود از سرور گوگل

نکاتی در مورد حرف عطف


این حروف به سه دسته تقسیم می شوند

1- حروفی که دو کلمه عطف شده را تحت حکمی واحد در می آورند منظور از حکم واحد این است که هر دو طرف در آن حکم شرکت دارند مثلاً جاء علی و فاطمة . علی و فاطمه آمدند ( با هم ) .( و - فَ - ثم ّ ) از این حروفند .

نکته : واو برای جمع بین دو متعاطف در یک زمان و با هم است .

فَ : معنای ترتیب و تعقیب دارد مثال: علی آمد سپس فاطمه ( بلافاصله ) پشت سرش آمد

ثمّ : ترتیب با فاصله زمانی  زیاد یا کم را می رساند مثال : نزل القوم ُ ثمّ ارتحلوا . قوم آمدند سپس کوچ کردند ( توقف بین نزول و کوچ می تواند کم یا زیاد بوده باشد مهم این است که ابتدا فرود آمدند و سپس کوچ کردند )

 

2- حروف دسته دوم ( بل- لکن – لا ) حکم را به یکی از دو کلمه عطف شده می دهد و دقیقاً آن کلمه را معلوم می سازد مثلاً : ما جاء علیٌ بل محمد ٌ . در این مثال حکم به آمدن محمد شده نه علی  ویا این مثال : أنا معلم لا طبیب . من معلمم نه پزشک حکم به معلم نسبت داده شده نه پزشک .

 

3- ( أم و أو ) حکم را به یکی از طرفین نسبت می دهد با این تفاوت که طرفی که حکم به او نسبت داده شده مبهم است ومثل مورد دوم مشخص و معین نیست . مثال:أفی الدار أخی أم فی المدرسة ؟ برادرم در خانه است یا در مدرسه ؟   جالس العلماء أو الزهادَ . با علما یا با پرهیزگاران  همنشینی کن

نکته : اگر در ابتدای جمله همزه تسویه یا استفهام بود از أم استفاده می کنیم نه أو : سواءٌ علیهم أأنذرتهم أم لا تنذرهم ( همزه تسویه است : یکسان است برای آنها که هشدارشان  بدهی یا ندهی)

أضربتَ زیداً أم عمراً . زید را زدی یا عمر را ؟ ( این همزه استفهام است ).

افعال ناقصه

افعال ناقصه
حروفی نظیر انْ – لَمْ – فی – قبل از اسم و فعل می آیند و تغییراتی در معنی و اعراب کلمه ایجاد می کنند.
مثال :
یذَهَبُ —> اَنْ + یذهبُ : اَنْ یذْهَبَ
یجلِسُ —> لَمْ + یجلسُ : لم یَجلِسْ
المدرسةُ —> فی + المدرسةُ : فی المدرسةِ
کان از افعال ناقصه می باشد که قبل از جمله می آید و آن را به گذشته تبدیل می کند. کان ، معنی و اعراب کلمه را تغییر می دهد.
مثال :
الْجوّ باردٌ . (حال حاضر)
کان + الْجوّ باردٌ :‌کان الْجوّ بارداً . (دیروز)




کان از افعال ناقصه است که چون بر سر مبتدا و خبر آید:

1. مبتدا به عنوان اسم افعال ناقصه مرفوع می ماند.
2. خبر به عنوان خبر افعال ناقصه منصوب می شود.




رابطه ی هر یک از افعال ناقصه با اسم خود دقیقاً مانند رابطه ی فعل و فاعل است.

اسم افعال ناقصه :
اسم ظاهر : لیس المؤمنُ مُعتدیاً .
ضمیر بارز : کنتَ نشیطاً فی الدرس.
ضمیر مستتر : کُنْ (اَنْتَ) صادقاً فی عملکَ .

نکته : هر گاه مبتدا ضمیر منفصل باشد، برای اینکه اسم افعال ناقصه قرارگیردف باید فعل را متناسب با آن صیغه آورد.
هُم ناجحونَ : أصبحوا ناجحینَ .
أنتنّ ناجحاتٌ : اصبحتُنّ ناجحاتٍ .





انواع خبر افعال ناقصه

1 – مفرد کانَ الفلاحُ واقفاً
2 – جمله : کانَ الفلاحُ یزرعُ الارضَ
3 – شبه جمله کان َ الفلاّحُ فی المزرعةِ.

مهمترین فعل هایی که مانند کان عمل می کنند و آن ها را «اخوات کان» می نامند عبارتند از :
«صارَ، لیسَ، أصبَحَ، مادامَ‌، مازالَ»
مثال :
اَصْبحَ الحوّ بارداً .
اصبحَ التّلمیذانِ ناجحینَ.
لیسَ الطالبُ حاضراً .
لیست الطّالباتُ متکاسلاتٍ .
صارتِ الارضُ خضراءَ .
صار المسلمونَ متعدمینَ فی العالم

ادامه نوشته

مبتدا و خبر




مبتدا  و  خبر

اللهُ   رحیمٌ

*مبتدا و خبر تقریباً  همان نهاد و گزاره فارسی هستند.

 - مبتدا:  اسمی است که در ابتدای جمله اسمیّه  می آید و مرفوع است یعنی علامت 

 

_ُ دارد.

- خبر:   کلمه یا کلماتی است که بعد از مبتدا می آید و همان طور که از اسمش پیداست، خبری است که درباره مبتدا گفته می شود و مرفوع است یعنی علامت

 _ُ   دارد.

* تذکّر: در این دو جمله کلمه « بهار» در هر دو جا فاعل است.

1-   بهار     آمد.                          2-  آمد    بهار.

     فاعل     فعل                                 فعل    فاعل

امّا همان طور که قبلاً نیز آموخته ایم در عربی چنین نیست. مثلاً دو جمله بالا به عربی چنین است.

1-  الربیعُ     جاءَ.                         2-  جاءَ   الربیعُ.

     مبتدا       خبر                               فعل   فاعل

 


انواع خبر

انواع خبر : غالباً خبر به یکی از سه نوع زیر است.

1- خبر مفرد                 العالِمُ محترمُ / العالمانِ محترمانِ / العالماتُ محترماتُ

2- خبر جمله فعلیّه                      الطّفلُ یلعَبُ/ الطّفلتانِ یَلعَبانِ

3- خبر جار و مجرور       النّظافةُ مِنَ الإیمانِ / الإیمانُ بِالعَمَلِ.

 

دانش آموز: امّا در جمله « العالمانِ محترمان» خبر مفرد نیست بلکه مثنّی  است و در « العالماتُ محترماتٌ» نیز خبر جمع است نه مفرد!

معلم: منظور از «مفرد» در «خبر مفرد» در مقابل «جمله» است . به زبان ساده تر « مفرد» همان طور که در مثال شماره « 1» می بینیم واقعاً مفرد نیست بلکه «خبر مفرد» یعنی خبر غیر جمله.

به جار و مجرور « شبه جمله » نیز گفته می شود.

ادامه نوشته

اعراب و انواع آن


انواع اعراب:

 

1.     ظاهری

2.     محلی

3.     تقدیری

 اعراب ظاهری:نوعی از اعراب است که دارای حرکات اصلی در آخر کلمه می باشد و بر دو نوع است:

1.     اصلی

2.     فرعی

 اصلی:عبارتند از؛ مرفوع ( ُ  ٌ ) یا حالت رفع

منصوب  ( ً  َ ) یا حالت نصب

مجرور ( ِ  ٍ ) یا جر

مجزوم ( 0  ) یا جزم

ادامه نوشته

وقف بین فعل(یا شبه فعل) و متعلقات آن

وقف بین فعل(یا شبه فعل) و متعلقات آن



مراد از متعلقات فعل و شبه فعل، جار و مجرور و ظرف است. این نوع وقف اکثراً قبیح است ولی در مواردی نیز ممکن است حسن باشد.

مثال ها

ادامه نوشته

مروری بر قواعد عربی سه رشته تجربی و ریاضی

به نام خداوند فکرآفرین

تو این بخش جزوات کامل قواعد عربی سال سوم را براتون قرار دادیم. خوندن با دقت این جزوه ها رو شدیدا توصیه میکنیم بهتون. امیدواریم که براتون مفید باشه.

راستی رمز تمام فایلها اینه: www.studentedu.ir

جزوه قواعد درس ۱

جزوه قواعد درس ۲

جزوه قواعد درس ۳

جزوه قواعد درس ۴

جزوه قواعد درس ۵

جزوه قواعد درس ۶

جزوه قواعد درس ۷


بحثی تحقیقی در مورد « نداء»

نداء" مصدر قیاسی باب "مفاعلة"[1] از ماده‏ی "نَدِیَ" و در لغت به معنای فراخواندن و صدا زدن آمده است.[2] همزه‏ی آخر آن منقلب از "واو" و بیشتر به شکل مدّ (نداء) به کار می‌رود اگر چه کاربرد قصر آن (ندا) نیز جایز است.
  در اصطلاح نحو "نداء" عبارت است از طلب اقبال و توجه مخاطب به متکلم با ادات مخصوص[3]؛ مانند: «یا زیدُ»؛ در این مثال متکلّم با حرف نداء (یا)، توجه مخاطب (زید) را به خود جلب کرده است.

ادامه نوشته

نکاتی آموزنده در باب علم نحو

«آموزش علم نحو»

 بسم الله الرّحمن الرّحیم

الحمد الله رب العالمین، ثم الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبینا محمّد و آله الطّیبین الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.

«مقدمه»

آنچه در این سطور می خوانید خلاصه ای است از علم نحو، که با شیوه ای زیبا همراه با شواهد و مثال هایی گویا، برای علاقمندانی که دوست دارند این علم را در کوتاه ترین زمان فرا گیرند تدوین یافته است.

پیش از شروع در مباحث اصلی، لازم می دانم به عنوان مقدمه به تعریف، فایده و موضوعِ علم نحو پرداخته و هر یک از «کلمه» و «کلام» را که موضوع اصلی این علم می باشند توضیح دهم.

البته باید دانست که مباحث این فن، در سه بخش و تحت عناوین: بخش اول مباحث مربوط به اسم، بخش دوم مباحث مربوط به فعل و بخش سوم مباحث مربوط به حرف تنظیم شده، و از آنجا که هر بخش دارای مباحث متفاوتی می باشد، از این رو هر بحثی در فصلی جداگانه مطرح و همراه با مثال های متناسب و تمرین های لازم به اتمام رسیده است.

«تعریف علم نحو»

آن گونه که صاحبان این علم گفته اند، علم نحو، دانستن اصول و قواعدی است که انسان به وسیلۀ آن اعراب و حرکات آخر واژگان عربی ، و نحوۀ ترکیب برخی از آن واژگان با ترخی دیگر را می شناسد.

«فایده علم نحو»

در بارۀ فایدۀ علم نحو نیز گفته اند: اگر فراگیرندگان این علم، اصول و قواعد این فن را رعایت کنند بی گمان می توانند زبان خود را از خطاهای گفتاری مصون بدارند؛ بدین توضیح که مثلا اگر با کلماتی چون «ان» و «زید» و «قائم» روبرو شوند می توانند آن را بطور صحیح خوانده و بگویند: «إنَّ محمداً قائمٌ»؛ این یک خبر است، و مقصود گوینده این است که بگوید: «بطور یقین محمد ایستاده است». در صورتی که اگر قواعد نحوی را رعایت نکنند و بجای آن بگویند: «إنّ قائماً محمدٌ» می فهمیم که گوینده خواسته بگوید: «احدی غیر از محمد نایستاده است» در حالی که این معنا خلاف مقصود گوینده است.

ادامه نوشته

تحلیل قصیده المعلم شوقی

قُم لِلمُعلِّمِ  وَفِّهِ  التَّبجیلا                                  کادَ المعلِّمُ  أن یکونَ رسُولا

2- أعَلمتَ أشرفَ أو أجلَّ مِن الَّذی                        یَبنی و یُنشِیءُ أنفساً و عقولا

3- سُبحانکَ  اللّهُمَّ  خیرَ معلِّمٍ                              عَلَّمتَ  بِالقلمِ  القرونَ الأولی

4- أرسلتَ بالتَّوراةِ موسی مُرشدا                         و ابنَ البَتولِ  فَعَلَمَ   الإنجیلا

5- وَ فَجَرتَ َِینبوعَ البیانِ  مُحمَّداً                          فَسَقَی الحدیثَ،وناوَلَ التَّنزیلا

6- رَبّوا عَلَی الإنصافِ فِتیانَ الحِمی                      تَجِدوهُمُ  کَهفَ الحقوقِ کُهولا

7- فَهوَ الَّذی یَبنی الطِّباعَ قَویمةً                          وَهوَالّذی ِیَبنی النّفوس عُدولا

8- ویُقیمُ مَنطِقَ کلّ أعوجِ مَنطق                          و یُریهِ رأیاً فی الأمورِ أصیلا

9- و إذا أُصیبَ القومُ فی أخلاقِهِم                          فَأقِم  علیهِم  مَأتماً و عویلا

10- و إذا النِّساءُ نَشَأنَ فی أُمّیَّةٍ                        رَضَعَ الرِّجالُ جهالةً و خُمولا

11- لیسَ الیَتیمُ مَن إنتهی أبواهُ مِن                      هَمِّ الحیاةِ  ، و خَلَّفاهُ  ذَلیلا

12- إنَّ الیتیمَ هو الّذی تَلقَی لَهُ                            أُمّاً تَخَلَّت ، أو أباً  مَشغولا

* * *

شرح قصیده:

 - قُم لِلمُعلِّمِ  وَفِّهِ  التَّبجیلا                                  کادَ المعلِّمُ  أن یکونَ رسُولا

قُم: فعل امر از قامَ یَقومُ به معنی «به پا خیز»  /  وفّ  :  به طور کامل ادا کن /  تبجیل تعظیم

« به خاطر احترام و تعظیم مقابل معلم بایست چون که نزدیک است معلم در تعلیم علم و اخلاق مانند پیامبر باشد.»

- أعَلمتَ أشرفَ أو أجلَّ مِن الَّذی                        یَبنی و یُنشِیءُ أنفساً و عقولا

أجلّ: بزرگ تر  / أنشأَ : رَبّی 


« آیا کسی بهتر و شریف تر از آن کسی که اخلاق را در انسانها وعلم را در عقل ها می کارد می شناسی»

- سُبحانکَ  اللّهُمَّ  خیرَ معلِّمٍ                              عَلَّمتَ  بِالقلمِ  القرونَ الأولی

« ای خدای پاک ومنزّه، تو اولین معلمی هستی که به انسان بوسیله قلم احوال قرن های اولیه راآموختی »

- أرسلتَ بالتَّوراةِ موسی مُرشدا                         و ابنَ البَتولِ  فَعَلَمَ   الإنجیلا

مُرشد: هدایت کننده / ابنَ البَتولِ : لقب حضرت مریم علیها سلام/ البَتولِ: آن که ازدواج نکند.

«حضرت موسی را به همراه کتابش تورات برای هدایت مردم فرستادی و حضرت عیسی را با انجیل برای هدایت بشر به سوی خیر مبعوث نمودی»   

- وَ فَجَرتَ َِینبوعَ البیانِ  مُحمَّداً                          فَسَقَی الحدیثَ،وناوَلَ التَّنزیلا

فَجَرتَ: جاری کردی/ َِینبوعَ: چشمه آب ج: ینابیع/ ناوَلَ: أعطی /التَّنزیل: قرآن

« وچشمه های حکمت و بیان را به وسیله ی قرآن بر زبان حضرت محمد(ص) جاری ساختی تا با احادیث شریف و قرآن،  تعالیم و واجبات مسلمانان را به آنان یاد دهد»

 - رَبّوا عَلَی الإنصافِ فِتیانَ الحِمی                      تَجِدوهُمُ  کَهفَ الحقوقِ کُهولا

رَبّوا: فعل امربه معنی هذّبوا/ فِتیان: مفردش   الفتی : جوان تازه / الحِمی  : حمایت کننده/ کَهفَ: ج کُهوف: غار ، پناهگاه/ کُهول: مفردش کَهل: هر کس که سنش بین 30و 50 باشد .  

« در کودکی به اولاد خود انصاف را تعلیم دهید تا در بزرگی یا میان سالی حامی یا پناهگاه عدل و حق باشند»

-فَهوَ الَّذی یَبنی الطِّباعَ قَویمةً                          وَهوَالّذی ِیَبنی النّفوس عُدولا

الطِّباعَ: مفردش الطبع / قَویمةً : أی سدیدة ، محکم/ عُدول: مفردش عادل

«إنصاف و حفظ حقوق دیگران است که طبع و سرشت انسان را سالم می کند و عدالت را در نفس انسان می کارد.»

- ویُقیمُ مَنطِقَ کلّ أعوجِ مَنطق                          و یُریهِ رأیاً فی الأمورِ أصیلا

  یُقیم: راست می کند/  مَنطِقَ: کلام ( گاهی برای غیر انسان نیز استعمال می شود ) / أعوجِ: منحرف ، کج/ رأی : نظر/ أصیل: شریف

«انصاف است که کلام انسان را صحیح می گرداند و او را قادر می کند تا دیگران را قانع کند  وآراء محکم  و اصیل بدهد»

- و إذا أُصیبَ القومُ فی أخلاقِهِم                          فَأقِم  علیهِم  مَأتماً و عویلا

 أُصیبَ: فعل مجهول از أصابَ / مَأتم: ماتم ج مآتِم/   عویل: گریه شدید و بلند

« علم به تنهایی برای ساختن و اصلاح جامعه و پیشرفت مردم آن  کافی نیست بلکه اخلاق اهمیت زیادی در آن دارد و ملتی که اخلاق نداشته باشد لابد از بین خواهد رفت»

بیت زیر از حافظ ابراهیم  نیز به این مضمون اشاره می کند:

« لا تَحسَبَنَّ العلمَ یَنفعُ وحدَهُ                         ما لَم یُتَوَّج ربُّهُ بِخَلاقِ»

 - و إذا النِّساءُ نَشَأنَ فی أُمّیَّةٍ                        رَضَعَ الرِّجالُ جهالةً و خُمولا

نَشَأ: پرورش یافت/ أُمّیَّةٍ: بیسوادی / رَضَعَ:   مکیدن شیر/ خُمول: ضعف و سستی

« اگر برای زنان فرصتی پیش نیاید تا علم و اخلاق بیاموزند  فرزندان آنها نیز جاهل و ضعیف به با خواهند آمد»

حافظ ابراهیم  نیزگفته:

« ألأُمُّ مدرسةٌ إذا أعددتَها                   أعددتَ شعباً طیِّبَ الأعراق»

 - لیسَ الیَتیمُ مَن إنتهی أبواهُ مِن                    هَمِّ الحیاةِ  ، و خَلَّفاهُ  ذَلیلا

- إنَّ الیتیمَ هو الّذی تَلقَی لَهُ                         أُمّاً تَخَلَّت ، أو أباً  مَشغولا

خَلَّفَ: تَرَکَ ، برجای گذاشت/ تَخَلَّت: تنها گذاشت ، ترک کرد

« یتیم کسی نیست که پدر و مادرش مرده باشند و او را تنهاو ذلیل در این دنیا  بگذارند بلکه  یتیم کسی است که مادرش در تربیت او  کم کاری کند و پدرش از پرورش  و توجه به او  غافل باشد»

منقول:kazmi.blogfa.com

بررسی درس سوم عربی سه تجربي


سال سوم ، درس سوم

مفعول مطلق – مفعول فیه

مفعول مطلق :

مصدری است از جنس فعل ما قبل خود که برای بیان نوع وقوع فعل و برای تأکید بکار می رود و از نظر اعراب منصوب نی باشد .

مفعول مطلق به دو نوع تقسیم می شود :

الف ) مفعول مطلق تاکیدی :

مصدری است از جنس فعل ما قبل خود که برای وقوع فعل بکار می رود . در ترجمه آن از کلماتی چون قطعا ، مسلما ، بی شک ، حتما و . . . استفاده می کنیم .

یَجتَهِدُ الطالبُ اِجتهاداَ .

                           

           مفعول مطلق تاکیدی و منصوب

ترجمه : دانش آموز قطعا تلاش می کند .

نَزَّلَ الله القرآنَ تَنزیلاً .

                      ↓

          مفعول مطلق تاکیدی و منصوب

ترجمه : قطعا خداوند قرآن را نازل کرد .

اِصبِر̂ صبراً فی شدائدَ .

        ↓                   مجرور به حرف جر با منصوب ( غیر منصرف)

مفعول مطلق تاکیدی و منصوب

ترجمه : در سختی ها حتما صبر کند.

ب) مفعول مطلق نوعی ( بیانی ) :

مصدری است از جنس فعل ماقبل که برای بیان نوع و کیفیت وقوع فعل بکار می رود . و پس از آن فقط مضاف الیه یا صفت بکار می رود . هرگاه صفت بکار رود از کلماتی چون بسیار ، سخت ، به نیکی و . . . استفاده می شود و اگر مضاف الیه باشد از کلماتی چون همانند ، همچون و. . . استفاده می شود .

اِجتَهَدَ المومنُ اِجتِهاداً .

                          ↓

                          م م تاکیدی

 ترجمه : قطعا مومن تلاش کرد         

اِجتهدَ المومنُ اِجتهاداً بالغاً .

                           ↓         

                           م م نوعی          صفت  

اِتَهَدَ المومنُ اِجتهادَ العُلماءِ .

                           ↓            ↓

                        م م نوعی             مضاف الیه و مجرور

نمونه سوال :

در کدام عبارت مفعول مطلق وجود ندارد.

1.هُم یُجاهدونَ فی سبیلِ الحقِّ جِهادَ المومنین .

2.اَرسلنا الی فرعونَ رسولاً .

3.اِعمَل فی الدنیا مَن یَعلَمُ الحقائقَ .

4.یعیشُ البخیلُ فی الدنیا عیشَ الفقراءِ .

جواب:

گذینه « 2 » درست است .

ترجمه :

3.در دنیا همچون کسی عمل کن که حقائق را می داند .

4.بخیل در دنیا همچون فقرا زندگی می کند .

نکته :

گاهی برخی مصادر به تنهایی و بدون فعل  خود در جمله ذکر می شوند دقت کنیم که چنین مصادر منصوبی نیز مفعول مطلق می باشند.

به عبارت دیگر این مصادر را مفعول مطلق برای فعل محذوف می گیریم .

مهم ترین این مصادر عبارت اند از :

مفعول مطلق تاکیدی :

شکراَ صَبراَ سَمعاَ طاعَةً عَفواً معذورةً جِدّاَ ایضاً حتما

مفعول مطلق نوعی :

سُبحانَ الله مَعاذَالله

ج) مفعول فیه ( ظرف زمان و ظرف زمان) :

اسمی است منصوب که بر زمان و مکان وقوع فعل فعل دلالت دارد . و معمولا در درون آن معنای ( فی : در) نهفته است و قالبا در پاسخ کِی و کجا می آید و با قید مکان و زمان فارسی مطابقت می کند .

دقت کنیم که که مفعول فیه را با نقش های دیگر اشتباه نکنیم . مهم ترین کلماتی که ظرف قرار می گیرند عبارت اند از :

یومَ صباح لیل نهار مساء عند تحت اَمامَ فوق جنب قبل بعد نحو خلفَ وراءَ و . . . 

و برخی حروف مبنی :

اِذا متی اَینَما لمّا بر سر ماضی و . . .

مثال :

یَرجَعُ المعلّمُ صَباحَ الیوم .

                         ↓         ↓

                   مفعول فیه          مضاف الیه

         (ظرف زمان و منصوب)

ذَهَبَت̂ فاطمة قبل علیٍّ عندَ أبیها .

                        ↓              ↓

                  ظرف زمان و               ظرف مکان

           منصوب محلا ( مبنی)

اِذا جاءَ نصرُ اللهِ و . . .

ظرف زمان و منصوب محلا ( مبنی)

  لمّا  نذهَب̂   لمّا  طَلَبنا علیٌّ .

   ↓         ↓          ↓         ↓

حرف      مضارع    ظرف زمان     ماضی

                         محلا منصوب

ترجمه : نرفتیم وقتی که علی ما را طلب کرد.

نکته :

ظرف ها هم مانند جار و مجرور شبه جمله واقع می شوند .

نمونه سوال :

در کدام گذینه ظرف وجود دارد ؟

1.اِنَّ یوم الجمعةِ یوم عظیم .

2.الله خَلَقَ الیلَ والنهارَ .

3. هو یَعملُ لیلاً و نهارا .

4. کانََ عنده رجلٌ یضحکُ .

 

جواب :

گذینه  سه جواب درست می باشد .

در گذینه « 1 » ، « یوم » اولی ایم إنَّ و منصوب و می باشد. و « یوم » دومی خبر إنََّ  می باشد .

در گذینه « 2 » ، « اللیل» مفعول به و منصوب می باشد . و « النهار» معطوف است .

در گذینه « 4» ،  « عند » خبر مقدم کان  می باشد  . و « رجلٌ  » اسم مؤخر کان می باشد .

منبع : http://basiji.gigfa.com

بررسی درس پنجم عربی سه تجربي

سال سوم ، درس پنجم

تمییز

تمییز کلمه ای است که برای رفع ابهام از یک جمله و یا از یک کلمه بکار می رود و به دو نوع تقسیم می شود .

1. تمییز جمله ( نسبت) :

 اسمی است منصوب و نکره و جامد و مفرد ( گاهی جمع مکسر نیز می آید ) که برای رفع ابهام از جمله بکار می رود و معمولا در پاسخ از چه لحاظ و از چه نظر بکار می رود .

مثال:

هو اَکثرٌ مِنّی علماً .

                    ↓

 تمییز جمله جمله ( نسبت ) و منصوب

ترجمه :

او از نظر علم از من بیشتر است .

حَسُنَت̂ الطالبةُ خُلقاً .

                      ↓

                  تمییز جمله و منصوب

ترجمه  :

دانش آموز از نظر اخلاق نیکو شد .

  اعظمُ العبادةِ اَجراً اَخفا ها .

    ↓       ↓       ↓     ↓      

 مبتدا        م الیه       تمییز    خبر    م الیه

ترجمه :

بزرگ ترین عبادت از نظر پاداش مخفی ترین آن هاست .

 اکملُ  المؤمنین  ایماناً  احسنُهم  خُلقاً .

    ↓          ↓          ↓        ↓        

 مبتدا           م الیه           تمییز        خبر    م الیه      تمییز

 

نکته :

قالب اسم های تفضیل به تمییز نیاز دارد.

نکته :

در جملاتی که تمییز پس از اسم تفضیل ( با فاصله یا بدون فاصله ) بیاید گاهی می توان جمله را به صورت روان ترجمه کرد .

مثال :

هو اَحسنُ مِن اُخته خلقاً .

او از خواهرش خوش اخلاق تر است .

2. تمییز مفرد :

هر گاه اسمی پس از کلماتی که بر مساحت ، وزن ، پیمانه و عدد دلالت کند ، بکار روند تمییز مفرد هستند این نوع تمییز نیز منصوب و نکره می باشد ( این تمییز ابهام را فقط از یک کلمه بر طرف می سازد ) .

مثال :

مساحت :

متر  - ذراع هکتار و . . .

پیمانه:

 کؤب کأس إناء قَدَح و . . .

وزن :

طُنّ کیلو ذرّه مثقال مَنّ و . . .

عدد :

همه عددها

مثال :

اِشتَرَینا هکتاراً ارضاً .

            ↓        ↓

              مفرد           تمییز مفرد

هذا کَأسٌ لبناً .

      ↓       ↓

       خبر         تمییز مفرد و منصوب

جاءَ اَحَدَ عَشَرَ رجُلاً .

                   ↓

                    تمییز مفرد ومنصوب

اَنفَقتُ مَنّاً قمحاً .

                  ↓

                      تمییز مفرد

ترجمه :

یک من گندم انفاق کردم.

منبع : http://basiji.gigfa.com

بررسی درس هفتم عربی سه تجربي

سال سوم ، درس هفتم

منادا

منادا اسمی است که مورد ندا واقع می شود و غالبا از حرف ندای « یا » برای این کار استفاده می شود . منادا به انواع زیر تقسیم می شود .

1.منادای مفرد :

منادایی است که مضاف و شبه مضاف نباشد منادای مفرد به دو نوع زیر تقسیم می شود .

الف ) منادای مفرد علم ( اسم خاص ) :

 این منادا مبنی بر ضم و منصوب محلا می باشد .( محلی است چون مبنی است و منصوب است چون همه ی منادا ها در اصل منصوب هستند .)

  یا فاطمةُ  أذهبی ألیها .

        

حرف ندا     منادای مفرد علم م منصوب محلا ( مبنی بر ضم )

یا محمد أینَ تذهبُ .

      

منادای علم و مبنی بر ضم ( محلا منصوب)

ب) منادای نکره مقصوده :

منادای مفرد غیر علم است و به صورت نکره بکار می رود و در آن مقصود ما منادای مشخص و شناخته شده ای نمی باشد .

این نوع منادا نیز مبنی بر ضم و منصوب محلا می باشد .

مثال:

یا طالبةُ اُدرُسی کثیراً.

     

منادای نکره مقصوده و مبنی بر ضم (محلا منصوب)

یا رَجُلٌ أینَ تَذهبُ .

     

منادای نکره مقصوده و مبنی بر ضم (محلا منصوب)

یا مَن یعلمُ فی البیت .

   

منادای نکره مقصوده و منصوب محلا

2. منادای مضاف :

هرگاه منادای مضاف واقع شود منادای مضاف نامیده می شود و از نظر اعراب منصوب می شود .

مانند :

یا صاحبَ الزَّمان .

              

منادای مضاف       مضاف الیه و مجرور

  و منصوب

  یا  أبا  الفضل .

              

 منادای مضاف      م الیه

و منصوب با الف

    یا صدیقی .

            

  منادای مضاف    م الیه و مجرور محلا

و منصوب تقدیرا

یا مظلومی العالم . ( در اصل مظلومین است چون مضاف شده « ن » حذف می شود)

      

منادای مضاف و منصوب

یا طالباتِ المدرسة .

     

منادای مضاف و منصوب با اعراب فرعی کسره ( جمع مونث سالم)

3. منادای شبه مضاف :

منادای مشتق است که پس از آن کلمات متعلق به آن بکار می رود . این منادا نکره و منصوب می باشد .

یا بصیراً باالعباد اُنصُرنا .

    

منادای شبه مضاف و منصوب

یا محروماً عن الحقوقِ ثُر علی الظلم . 

        

  منادای شبه مضاف و منصوب

یا طالبةُ اُنصرینا .

    

منادای شبه مضاف نیست

نکته :

گاهی حرف ندا حذف می شود و با توجه به معنای جمله باید آن را تشخیص دهیم .

  یوسفُ اِذهب̂ الیهم .

    

منادای مفرد علم ( برو ، امر است)

  یوسفُ ذَهَبَ الیهم .

            

  مبتدا          رفت ( ماضی)

نکته :

گاهی ضمیر متصل « ی » در منادای مضاف حذف می شود و به جای آن کسره می آید . این کسره نشانه ضمیر محذوف است .

  یا صدیقی     یا صدیقِ

                            

  منادای مضاف                 منادای مضاف

و منصوب تقدیرا                و منصوب تقدیرا

یا رَبّی      یا رَبِّ هل لی حُکماً .

                       

                        منادای مضاف                 

                      و منصوب تقدیرا                

نکته :

کلماتی که دارای « ال » هستند هر گاه مورد ندا واقع شوند بین حرف ندا و آن اسم کلمه های « أیّها » را برای مذکر و « أیتها » را برای مونث بکارمی بریم .در این صورت اسم دارای « ال » اگر مشتق باشد صفت و اگر جامد باشد عطف بیان . اما دو کلمه « اَیُّ » و « أیَّةُ » منادای نکره مقصوده و مبنی بر ضم ( محلا منصوب ) می باشد و حرف « ها » نیز برای تنبیه ( هشدار ) می باشد. اسم دارای « ال » نیز همیشه مرفوع می شود.

           یا  أیّها  الناسُ

                        

      منادای نکره مقصوده      عطف بیان و مرفوع ( جامد)

و مبنی بر ضم ( محلا منصوب)

         یا أیّها  الطالباتُ

                            

     منادای نکره مقصوده           صفت ( مشتق)

منبع : http://basiji.gigfa.com

مختصری در مورد تجزیه

تجزیه

اسم :۱- عدد(مفرد - مثنی - جمع )

            ۲- جنس (مذکر -مؤنث )

        ۳-(جامد{مصدر - غیر مصدر} - مشتقّ {اسم فاعل - اسم مفعول - صفت مشبهه - اسم مبالغه  - اسم تفضیل - اسم مکان - اسم زمان - اسم آلت یا ابزار} )

       ۴- معرفه (علم - ضمیر - اسم اشاره - اسم موصول - مُعرّف به ال - مُعرّف به إضافه) - نکره

      ۵- منصرف - غیر منصرف( علم مؤنث که شامل اسم اماکن خاص مانند شهر و کشور می باشد- علم غیر عربی یا اعجمی - صفت بر وزن أفعل - کلمه هایی که بر وزن و آهنگ مفاعل و مفاعیل یا افاعل و افاعیل باشند )

    ۶- مُعرب (فعل مضارع به جز صیغه های جمع مؤنث- بیشتر اسمها ) - مبنی  (صیغه های جمع مؤنث مضارع - فعل ماضی و فعل أمر - اسم موصول - اسم اشاره - ضمیر )

      

فعل :۱- نوع فعل ( ماضی - مضارع - آمر )

       ۲- صیغه فعل

       ۳- ثلاثی - رباعی 

       ۴- مجرّد - مزید

       ۵- صحیح - معتل

       ۶- لازم - متعدّی

       ۷- معرب - مبنی

حرف : ۱- نوع حرف

         ۲- عامل - غیر عامل

         ۳- مبنی بر ........

ترکیب = شناخت نوع جمله

اولین گام ترکیب شناخت نوع جمله است.

       جمله ها در زبان عربي دو نوع است؛1) جمله ي فعليه:  كه با فعل شروع مي شود و اركان اصلي آن فعل وفاعل و مفعول مي باشند. مانند:(1)«شَرِبَ الطِّفْلُ الْماءَ مِنَ الْقَدَحِ.»=اين جمله فعليه مي باشد؛بنابراين تركيب جمله به اين ترتيب است:«شَرِبَ»=فعل، «ألطِّفْلُ»=فاعل ومرفوع است،«ألْمَاءَ»=مفعولٌ به ومنصوب است،«مِنَ الْقَدَحِ»=جارومجرور است.

  2)جمله ي اسميِّه: كه غالباً با اسم شروع مي شودواركان اصلي آن مبتدا و خبر مي باشند.مانند:(2)«ألْعِلْمُ مُفِيدُ.»=اين جمله اسميه مي باشد؛بنابراين تركيب جمله به اين ترتيب است:«ألْعِلمُ»=مبتداومرفوع است،«مُفِيدٌ»=خبر ومرفوع است.(3)«هُمْ مُسْتَكْبِرُونَ.» =اين جمله اسميه مي باشد؛بنابراين تركيب اين جمله به اين ترتيب است:«هُمْ»=مبتداومرفوع است.«مُسْتَكْبِرُونَ»=خبرو مرفوع است.(4)«فَتَحَ الْمُعَلِّمُ الْكِتابَ فِي الصَّفِّ.»=اين جمله فعليه مي باشد؛بنابراين تركيب اين جمله به اين ترتيب است:«فَتَحَ»=فعل،«ألْمُعَلِّمُ»=فاعل ومرفوع است،«ألْكتابَ»=مفعولٌ به ومنصوب است،«فِي الصَّفِّ»= جارومجروراست.(5)﴿لاتَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ. =اين جمله فعليه است؛بنابراين تركيب اين جمله به اين ترتيب است:«لاتَلْبِسُوا» =فعل وفاعل،ضميربارز«واو»فاعل،«ألْحَقَّ»=مفعولٌ به ومنصوب است،«بِالْباطِلِ»=جارومجروراست.﴿أنْزَلَ اللهُ سَكِينَتَهُ عَلَي رَسُولِهِ...    .=اين جمله فعليه است؛بنابراين تركيب اين جمله به اين ترتيب است:«أنْزَلَ»=فعل،«اللهُ»=فاعل ومرفوع است،«سَكِينَةَ»=مفعولٌ به ومنصوب است،«علَي رَسُولِ»=جارومجروراست.

  همانطوريكه درمثالها ملاحظه كرديد ؛ مبتدا وخبر دو ركن اصلي جمله اسميه مي باشند. مبتدا اسم مرفوعي است كه       مي خواهيم درباره ي آن خبرياتوضيحي بدهيم وتقريباً معادل نهاد درزبان فارسي مي باشدوغالباً درآغازجمله اسميه مي آيد.خبر اسم يا عبارت مرفوعي است كه درباره ي مبتدا،خبر مي دهد،خبر مي تواند به صورت جمله،جارومجرور،اسم بيايد.

  فاعل اسم مرفوعي است كه هميشه پس ازفعل مي آيديادرخودفعل وجودداردوفعل به آن نسبت داده مي شود، فاعل :كننده ي كاريابه وجودآورنده ي حالتي مي باشد.مانند:«الطالِبُ»دراين جمله؛«ذَهَبَ الطَّالِبُ.»يا«الطَّالِبَةُ»دراين عبارت«قَرَاَت الطَّالِبَةُ الْقُرْآنَ.»يا«ضميربارزواو»دراين جمله؛«اُسْجُدُوا.»يا«ألباطلُ»دراين عبارت؛«زَهَقَ الْبَاطِلُ.»

حالات فاعل

1-اسم ظاهر:﴿قَدْ أفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ. ، ﴿وَالشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ.

2-ضميربارز:﴿ ألَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمَلُوا الصَّالِحاتِ.،﴿يَامَرْيَمُ اقْنَتِي لِرَبِّكِ وَاسْجُدِي. ،﴿وَ لاتَقُولُوالِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللهِ أمْواتٌ بَلْ أحْيَاءٌ.

3-ضميرمستتر:﴿ وَضَرَبَ اللهُ مَثلاًلِلَّذِينَ آمَنُوا إمْرَأةَ فِرعَونَ إِذْ قَالَتْ(ضميرمستترهِيَ) رَبِّ إِبْنِ(ضميرمستترأنتَ) لِي عِندَكَ بَيتاً فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي(ضميرمستترأنتَ) مِنْ فِرعَونَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي(ضميرمستترأنتَ) مِنَ الْقَومِ الظَّالِمِينَ.

وجـوب تأنيث فعل

—            درسه مورد واجب است كه فعل حتماً مؤنَّث آورده شود؛

1- هرگاه فاعل مؤنَّث حقيقيّ(مُدَرِّسَةٌ) وچسبيده به فعل باشد .  مانند: «سَافَرَتْ مُعَلِّماتٌ إِلَي مَشْهَدَ.»تركيب:جمله فعليه مي باشد. «سَافَرَتْ»=فعل، «مُعَلِّماتٌ»=فاعل ومرفوع به إعراب اصلي وظاهري وفاعل اسم ظاهراست.«إِلَي مَشْهَدَ»=جارومجرور ومجرور به إعراب فرعي وظاهري است.

2- هرگاه فاعل ضميري باشد كه به مؤنَّث حقيقيّ برگردد. مانند: «ألْمُدَرِّسَةُ جَلَسَتْ عَلَي الْكُرْسِيِّ.»تركيب:جمله اسميه است. «ألْمُدَرِّسَةُ»=مبتداومرفوع به إعراب اصلي وظاهري است،«جَلَسَتْ ...»=خبر،جمله ي فعليه و محلاًّ مرفوع است.«جَلَسَتْ» = فعل وفاعل ضميرمستترهي فاعل است.«عَلَي الْكُرْسِيِّ»=جارومجرور ومجرور به إعراب اصلي وظاهري است.

 

3- هرگاه فاعل ضميري باشد كه به مؤنَّث مجازي برگردد. مانند: «ألسَّاعَةُ إِنْكَسَرَتْ.»تركيب:جمله إسميه مي باشد. «ألسَّاعَةُ»= مبتدا ومرفوع به إعراب اصلي وظاهري است،« إِنْكَسَرَتْ»=خبر،جمله فعليه ومحلاًّمرفوع است.وفعل وفاعل ضميرمستترهِيَ فاعل است.

قواعد تمییز

      التمییز نکرةٌ جامدةٌ منصوبة ٌ تزیل ابهامَ ما قبلها :تمییز اسمی است نکره و جامد که ابهام ما قبل خود را بر طرف می سازد :

-  اشتهر التاجرُ أمانةً ( تاجر از لحاظ امانت مشهور شد یا امانت داری تاجرمشهور شد).

-  هذا ذراعٌ أرضاً ( این یک ذرع زمین است ) .

به امانة ًتمییز نسبت یا جمله و به ارضا تمییز مفرد گفته می شود . زیرا امانت ابهام را از جمله ماقبل برطرف کرده و ارضا ابهام را ازیک کلمه قبل یعنی ذراعٌ بر طرف نموده است .

 

1- التمییز المفرد یقع فی اربعة مواضع ، تمییز مفرد در چهار مورد واقع می شود :

   بعد از مساحت ، بعد از وزن ، بعد از پیمانه  و بعد از عدد .

-          ذهبتُ کیلومترا ً سبیلاً . سبیلاً بعد از مساحت واقع شده تمییز مفرد است .

-           اشتریت ُ مترین ِ قماشاً. دو متر پارچه خریدم، قماشاً در اینجا تمییزمفرد است زیرا بعد ازواحد وزن قرارگرفته است.

-           شربتُ کوباً شایاً . یک فنجان چای نوشیدم ، شایاً بعد از پیمانه قرار گرفته تمییز مفرد و منصوب است .

-          بعتُ احد عشر َ کتاباً . یازده کتاب فروختم (خریدم ). کتابا ً بعد از عدد قرار گرفته تمییز مفرد و منصوب است .

 

نکته1 :  تمییز اعداد همیشه منصوب نیستند ؛معدود یا تمییز اعداد سه تا ده جمع و مجرور است ، معدود یا تمییز ده تا صد مفرد و منصوب است ، معدود یا تمییز صد بیشتر مفرد و مجرور است و لزومی ندارد که حتماً منصوب باشد .

 

2- التممیزالمفسر ابهام النسبة  علی قسمین : تمییزنسبت  دو نو ع است :

 2- 1- منقولٌ عن الفاعل أو المفعول أو المبتدا : که از فاعل ،مفعول و مبتدا به تمییز تبدیل می شود. بهترین روش برای برگرداندن تمییز به اصل آن ابتدا تشخیص اسمیه یا فعلیه بودن جمله است. اگر جمله اسمیه بود که تمییز در اصل مبتدا بوده است ولی اگر جمله فعلیه باشد یک روش این است که: 1- لازم یا متعدی بودن فعل را در نظر می گیریم اگر فعل لازم باشد تمییز در اصل فاعل بوده است و اگر فعل متعدی باشد تمییز در اصل مفعول بوده است . روش دیگر در جمله فعلیه این است که 2- اگر کلمه قبل از تمییز مرفوع باشد تمییز در اصل فاعل بوده و اگر منصوب باشد تمییز در اصل مفعول بوده است . مثال : 

- فاض َ الإناءُ ماءً . در اصل اینگونه بوده است فاضَ إناءُ الماء ِ (آب ظرف پر شد یا ظرف پر شد از جهت یا ازنظر آب )

- حصدنا الأرضَ رُزّاً . در اصل حصدنا ارزَّ الأرضِ بوده است . الارّز = برنج

- علیُ اصغر منک سنّاً . در اصل سنُ علی ٍ اصغرُ منک بوده است.

- عاطفة ُاصغر منک سنا ً . در اصل سنُ عاطفة َ اصغرُ منک بوده است.(بعد از  افعل تفضیل اگر من بیاید برای مذکر و مونث یکسان بکار می رود )

نکته2 : در تمییزهای اصطلاحاً منقول برای ترجمه روانتر و بهتر ابتدا جمله را به اصلی که از آن منتقل شده است بر می گردانیم وسپس آن را ترجمه می کنیم تا ترجمه سلیسی بدست آید : ازددتُ علیاً ایماناً . اگر این جمله به این صورت ترجمه شود علی را ازجهت ایمان زیاد کردم ترجمه نارسا است پس آن را به اصل یعنی مفعول بر می گردانیم و سپس تر جمه می کنیم ؛ ایمان علی را زیاد کردم .

 

 2- 2 - غیر منقول عن شی ء : یا از چیزی نقل نشده است . مثل این جمله : کفی بالموت واعظاً . لله درُ ه فارساً ( همانطور که ملاحظه می نمایید تمییز در این مثالها بر خلاف توضیح اولیه مشتق است )کلماتی که معمولا مبهم هستند و به تمییز نیاز دارند عبارتند از؛ کفی ، ازداد ، اشتهر ، کبُر، ملاَ ، امتلاَ ، حسن ، قبُح ، طاب َ، افعل تفضیل و ....

 

تفاوت میان حال و تمییز :

یتفق الحال و التمییز فی انّهما اسمان نکرتان منصوبتان فضلتان رافعتان ابهام ماقبلهما

   هر دو اسمند نکره اند منصوبند زائد بر اعراب اصلی هستند که برطرف کننده ابهام ماقبل می باشند .

یفترقان فی ثلاثة دمور : در سه چیز متفاوتند : التمییز یکون اسماً فقط و الحال یکون جملة و الظرف أیضاً . التمییز مبینة للذوات و الحال مبینة للهیئات .حق التمییز الجمود و حق الحال الاشتقاق

1-      تمییز فقط می تواند اسم باشد ولی حال جمله و ظرف هم میتواند باشد .

2-       تمییز ذاتها و ملموسات را اشکار می سازد ولی حال حالتها ورفتارها را .

3-      تمییز در اصل باید جامد باشد ولی حال مشتق است.

دانلود مطالب کلیدی و قواعد عربی

200 نکته عربی

برای دانلود اینجا کلیک کنید

التشکیل (علامت گذاری)

برای دانلود اینجا کلیک کنید

انوا «أنّـی»

برای دانلود اینجاکلیک کنید

انواع «با»

برا ی دانلود اینجا کلیک کنید

عطف جمله به جمله

رای دانلود اینجا کلیک کنید

اقسام «فاء»

«أنواع الفاء»

  1 ـ فاء السببية.   2-جواب الشرط    3 ـ حرف عطف    4 ـ حرف تعليل  

 5 ـ زائدة برای زینت  6 ـ الفاء الفصيحة    7- فاء استینافیه

  فاء السببیّة : بر سر فعل مضارع می آید و قبل از آن نفی یا طلب (امر یا نهی...) قرار می گیرد:  إجتهد فتنجح

  فاءجواب الشرط: اگر جواب شرط جمله اسمیه یا امر یا نهی یا استفهام  باشد یا (قد، س ، سوف ،لن ) داشته باشد  واجب است بر  سرجواب شرط فاء جواب شرط (جزاء) بیاید. مانند :    إن تصبر فله أجر عظیم

  حرف عطف: جمله ما بعدش را به ما قبلش عطف می کند

  حرف تعليل : معنی «به علت اینکه »دارد مانند:  ساعد الناس فهم إخوانك.

   زائدة برای زینت: برسر حسب و قط می آید .مانند:  معي درهم فقط

   الفاء الفصيحة: برسر جواب شرطی می آید که جمله شرط آن حذف شده است مانند:

 الكلام اسم و فعل و حرف فالاسم كذا . جمله شرط محذوف چنین بوده است« فإذا أردت أن تعرف الاسم فهو كذا».

فاء استینافیه: حرفی است که ما بعد آن با کلام سابق هیچگونه رابطه‏أی ندارد (البته در لفظ) و جمله بعد شروع جمله جدید است و  این فاء محلی از اعراب ندارد مثل این آیه شریفه‏(فلمّا آتاهما صالحا جعلا له شرکاء فیما آتاهما فتعالی اللّه عمّا یشرکون)

نکته :فرق بین  «فاء السببية» و «فاء تعليل»این است که در«فاء السببية» ما قبل آن علت برای ما بعد است مانند: اجتهد فتنجح. و در«فاء تعليل»ما بعد آن علت برای ما قبل است مانند:اخرج منها فإنك رجيم و فرق دیگر ابن است که بعد از «فاء السببية» فعل مضارع منصوب می آید

نکاتی در مورد «کلّ»

کار برد «کلّ» در زبان عربی

1-تأکید: بین اسم معرفه وضمیری که به آن بر می گردد می آید وتابع اسم معرفه است

مانند  (جاء التلامیذُ کلُّهم )

2 - صفت : بین دو اسم متحد از لحاظ لفظ و معنی می آید. مانند :( أنت المعلمُ کلُّ المعلمِ)

3- مفعول فیه : مضاف الیه آن  مفهوم زمان یا مکان  بهمراه معتی «در» است . مانند :( مشیتُ کلَّ النهارِ )

4- مفعول مطلق : مضاف الیه آن مصدر از جنس جمله است. مانند: ( جدّ الطالبُ کلَّ الجِدِ)

5- بر حسب موقعیت در جمله : ( جاء کلُّ الطلابِ – رأیت کلَّ الطلابِ – کلُّ نفسٍ بما کسبت رهینة ...) که به ترتیب فاعل ، مفعول به ، مبتدا است.

اقسم «إذ»

         اقسم «إذ»


     الف- اسم و به معنی (( حین)) و 4 نقش می پذیرد:

         ۱- ظرف (مخصوص زمان ماضی )ومضاف إلیه غالباً  ماضی است،مانند:

       «فقد نصرهُ اللّهُ اذ اخرجهُ الّذینَ کفروا»(إذ مفعول فیه یا ظرف زمان منصوب محلاًو «أخرَجَ» مضاف إلیه  مجرور محلاً)

           2- مفعول به : *بعد از فعل متعدی به عنوان مفعول به می آید(در این حالت معنی فی ندارد)

              «واذکروا إذ کنتم قلیلا فکثّرکم»( إذ مفعول به محلا منصوب)

           *"إذ"در ابتدای آیات قرآن مفعول به برای فعل محذوف مثل «أذکر » است ، مانند :«إذ قال  ربُّکَ...»

            3- بدل از مفعول به : غالبا بعد از فعل « ذکر » و مفعول آن می آید 

        مانند: «و اذکر فی الکتابِ مریمَ إذ انتبذت من اهلها مکاناً شرقیاً» ( إذ بدل اشتمال منصوب محلاً بالتبعیة من المبدل  منه "مریم")

        4- مضاف الیه : در صورتی که مضاف آن (حین –بعد،ساعة و...) باشد مانند :

          ( ربّنا لا تزغ قلوبنا بعد إذهدیتنا)مضاف الیه محلاً مجرور

     ب– حرف در دو موضع:

    1-حرف مفاجات : زمانی که (اذ ) بعد از کلمات( بینما وبینا) بیاید معنی مفاجات (ناگهانی) دارد. مانند

       « بینماأنا  اکتبُ إذ دخلَ صدیقی »(حرف مفاجاة لا محل له من الإعراب)

      2 – حرف تعلیل : مانند(إنّنا لا نومن بکم اذ لیس للشّیاطین رساله)

نکاتی در مورد «ثمّ»

نکاتی در مورد «ثمّ»

دو نوع «ثم» داریم  :

1-   بافتحه«ثم» :بعنوان اسم بکار می رود  وبمعنی (اسم اشاره «هتا» ) نقش ظرف را دارد ومحلاَ

 منصوب است  ، گاهی اوقات به اخر آن (ة ) اضافه می شود .

مثال: ليس ثم (ثمة) أحدٌ . اینجا کسی نیست

2- باضمه«ثم»: الف)بعنوان حرف عطف بکار می رود  و بمعنی ترتیب به همراه فاصله زمانی

 است اسم یا جمله بعد آن نقش معطوف دارد

مثال :یستریحون قلیلاً  ثمّ  یبدؤون بمطالعةِ  الکتبِ . وکمی استراحت می کنند سپس مطالعه کتابها را

 آغاز مکنند

ب)بعنوان حرف عطف بکار می رود  علاوه  بر معنی قبل  تعجب را می رساند

مثال : الحمد لله الذی خلق السموات والارض وجعل الظلمات والنور ثم الذين كفروا بربهم يعدلون

ستايش خداى را كه آسمان‏ها و زمين را آفريد و تاريكى‏ها و روشنايى را پديد آورد، با اين همه كافران براى

 پروردگارشان همتا قرار مى‏دهند.

   ج)  بعنوان حرف زائد  بکار می رود . مثال : کلّا سیعلمون ثم کلّا سیعلمون

آموزش عربی (فعل ها درقالب بازی)


نویسنده : شایان

د

ج

ب

الف

فعل ها

ردیف

ذَهَبتُما مونث

ذَهَبنَ

ذَهَبنَ

ذَهَبتَ

ذَهَبَ

1

ذَهَبتِ

ذَهَبتَ

ذَهَبا

ذَهَبَ

ذَهَبا

2

ذَهَبتُما مذکر

ذَهَبَت

ذَهَبتَ

ذَهَبَتا

ذَهَبوا

3

ذَهَبتُم

ذَهَبتُنَّ

ذَهَبتِ

ذَهَبوا

ذَهَبَت

4

ذَهَبتُنَّ

ذَهَبتُ

ذَهَبتُما مونث

ذَهَبتُم

ذَهَبَتا

5

ذَهَبتُ

ذَهَبَتا

ذَهَبوا

ذَهَبتُما مونث

ذَهَبنَ

6

ذَهَبنا

ذَهَبنا

ذَهَبنا

ذَهَبتُ

ذَهَبتَ

7

 

ذَهَبتُما مذکر

8

ذَهَبتُم

9

ذَهَبتِ

10

ذَهَبتُما مونث

11

ذَهَبتُنَّ

12

ذَهَبتُ

13

ذَهَبنا

14

 

روش بازی:

 ازطرف مقابل می خواهیم یکی ازاعدادچهارده صیغه فعل هارادرذهن خودانتخاب نماید.

ازاوبپرسیدصیغه ای راکه انتخاب نموده درکدام یک ازستون های«الف،ب،ج ،د» وجوددارد.می توان هرستون راجداگانه به اونشان دادوپرسیدکه آیادراین ستون است یاخیر.

هرستون یک کُدداردکه پس از جمع کُدهرستون شماره ی صیغه انتخابی طرف مقابل رابه اومی گوییم.

کُدستون ها: (الف :1) (ب:2) (ج :4) ( د : 8)

مثال : طرف مقابل ذَهَبتَ راانتخاب کرده،شماره ذَهَبتَ 7 می باشد.ردیف الف رامی بیند ومی گویددراینجاهست،پس کُد ردیف الف 1 ،درردیف ب هم می گویدوجوددارد،پس کُدردیف ب 2،درردیف ج هم می گوید تکرارشده، پس کُدآن 4، حالا ماکُدهاراکه1،2،4می باشدباهم جمع می کنیم که حاصلش 7می شود،صیغه 7 هم ذَهَبتَ است.

می توانیم ضمیرواسم صیغه راازطرف مقابل برای ثبات یادگیری بپرسیم.این کاربرای فعل های مضارع هم قابل اجرامی باشد.


انواع اعراب = عربی دو تجربی و انسانی

انواع اعراب درس2و3 و4

اعراب به سه دسته كلي تقسيم مي شود . 1- ظاهري (اصلي ، فرعي ) 2- محلي    3- تقديري

اعراب ظاهري : مخصوص كلمات معرب است كه علامت اعراب درظاهر آنها مشخص ومعلوم باشد .( العلم ُ  مفيدٌ  (العلم  مبتدا به اعراب ظاهري مرفوع    مفيدٌ خبر به اعراب ظاهري مرفوع )

اعراب ظاهري خود به دو دسته تقسيم مي شود

الف - ظاهري اصلي (لفظي): مخصوص كلمات معرب است كه ، حركات اصلي اعراب (ـــَـًــِــٍـــُــٌ  وساكن   ــْــ )رادر جاي خودش بپذيرد.  الرجلُ  عالمٌ (الرجل  مبتدا به اعراب ظاهري اصلي مرفوع   عالم  خبر اعراب ظاهري اصلي مرفوع )

ب- ظاهري فرعي (نيابي ) :مخصوص كلمات معرب كه بجاي حركات اصلي اعراب يك حرف يا يك حركت ديگر ، جانشين آنها گردد. موارد اعراب فرعي عبارتند از : 

ادامه نوشته

قواعد منادا عربی سه

منادا

اسم منصوبي(ظاهراً يا محلاً يا تقديراً) است كه مورد خطاب وندا قرار مي گيرد ومعمولاً بعد از حروف ندا(يا،ايا،هيا،وا،...) قرارمي گيرد. ياتلميذُ

انواع منادا

1- منادا مفرد: كه اعراب آن مبني بر ضم-ُ  ومحلاً منصوب مي باشد .ويك كلمه (اسم)مي باشد.   وخود به دو دسته تقسيم مي شود.

الف) مناداعلم : يا قدسُ .                   

                     منادا علم مبني برضم محلاً منصوب                     

ب) نكره مقصوده :يك اسم باشد وعلم نباشد .  يا تلميذُ

                                                                       منادا نكره مقصوده مبني برضم محلاً منصوب

2) منا دا مضاف: كه اعراب آن منصوب (ظاهري يا تقديري)مي باشد .  يا طالبَ المدرسةِ

3) منادا شبه مضاف:اسم نكره منصوب كه غالباً مشتق (اسم فاعل واسم مفعول ياصفت مشبهه )      مي باشد  يا بصيراً بالعبادِ أغِثْنا

تذكر 1- هر گاه اسم (ال) دار منادا قرار گيرد علاوه بر حرف ندا لفظ ايّها (براي مذكر) وايّتها (براي مؤنث) مي آوريم . واسمي كه بعد از ايّها وايّتها قرارمي گيرد بايد مرفوع باشد چون اگر جامد باشد نقش عطف بيان را دارد واگر مشتق باشد نقش صفت را دارد .

  ياايّهاالعالمُ        يا ايتّها العالمةُ

يا حرف ندا ايّ منادا نكره مقصوده محلاً منصوب ت علامت مؤنث ها حرف تنبيه العا لمُة صفت به اعراب اصلي مرفوع به تبعيّت  

تذکر 2- كلمه الله از قاعده فوق استثناء مي باشد وگاهي اوقات به جاي حرف ندا ميم(مّ) مشدد در آخرآن اضافه مي شود . يا اللهُ  / اللهمَّ( منا دا علم )

تذكر 3- گاهي اوقات حرف ندا در منادا حذف مي شود در اين صورت براي تشخيص باید از طریق تر جمه ومفهوم جمله منادا را تشخیص داد ،  یا معمولاً اگر بعد كلمه اول  عبارت مخاطب يا متكلم باشد(يعني فعل ها وضميرهاو ...صيغه هاي مخاطب يا متكلم باشد)آن كلمه اول نقش منادا را دارد .اگر صيغه هاي ان غائب باشد ، نقش مبتدا را دارد .

     ربّنا إغْفرْ ذُنوبَنا (ربّ)  منادا مضاف است در عبارت ربّنا يغفرُ ذُنوبَنا (ربّ )مبتدامي باشد

تذكر 4- گاهي اوقات ضمير (ي) متكلم از آخر منا دا مضاف حذف مي شود وبه جاي آن كسره –ِ          مي كيرد . يا امِّ  كلمه (امّ) منادا مضاف تقديراً منصوب كه در اصل يا امّي بود. و همچنين در عبارت يا ابتا ويا ابتِ  منادا مضاف تقديراً منصوب مي باشد كه (بجاي) ضمير(ي) متكلم ،(ت)آمده است .

تمرين 1 . عيّن المنادا ونوع واعرابه

 يا ايّهاالمسلمون - يا ابا عبداللهِ - اللهمّ نوِّرْ قلوبَنا- يا صادق الوعدِ إعملْ بوعدِكَ- یا تلمیذیّ اجتهدا-                     

 

يا غاصبي حقوقِ المظلومين، انتبهوا- يا طلّابِ ، اُدرسوا جيّداً - يا تلميذان ِاجتهدا كثيراً.يا قدس احررُكِ

 

تمرین 2-  نادِ الاسماء التالیة

العالمَ  - الله - ابوالفضل ِمسلماتُ المسجدِ – تلمیذا الصفّ – معلموالصفِّ – الجاهلینَ- النفسِ- فاطمة

 

تمرین 3- شکّل ماتحته الخط

یا طالبات الجامعة   . یا ایّها الطالب

ترکیب عباراتي ازدرس (2) عـــــربي سه تجربی و ریاضی

الدرس الثـــاني:

 

 

                   «يَجِبُ أنْ لانَسْمَحَ لِلْفقراءِ والمساكينِ أنْ يأتواالي الاستقبال!»

يَجِبُ أنْ لانَسْمَحَ

للفُقراءِ

وَالمساكينِ

أنْ يأتوا

الي الاستقبال

يَجِبُ:فعل وفاعله‹أنْ لانَسْمَحَ›-----أنْ لانَسْمَحَ:فعل وفاعله ضميرمستتر‹نحن›.

للفقراءِ:جارومجرور.

‹وَ›حرف عطفالمساكينِ:معطوف ومجرورباعراب اصلي.

أنْ يأتوا:فعل وفاعله ضميربارز‹و›محلاًمرفوع والجملة‹أنْ يأتوا›مفعول به ومحلاً منصوب لفعل أنْ لانَسْمَحَ.

الي الاستقبال:جارومجرور.                             

 «حينَئذٍ نَزَل الرّاكبونَ مِن مَراكبهم لِاستقبالِ أميرِالمؤمنين وقاموابتَبجيلِه كعادتِهم في اسْتقبال المُلوك……»

حينئذٍ

نَزَل الرّكبونَ

مِنْ مراكبهم

لِاستِقْبالِ

أميرالمؤمنين

وَقاموا

بِتَبجيلِهِ

كَعادتِهم

في استقبال الملوك

حيَنئذٍ:حينَ/ظرف ومنصوب-إذٍ/ شرطيه زمانيّة،تنوين آن بجاي جمله اي است كه محذوف است-يعني:حين إذوصل اميرالمؤمنين نَزل الراكبون..

نَزلَ الراكبونَ:فعل وفاعله الراكبون.

مِنْ مراكبهم:جارومجرور-هم:مضاف اليه ومجرورمحلاً.

لإستقبال:جارومجرور.

أميرالمؤمنين:مضاف اليه ومجرور-المؤمنين:مضاف اليه ومجرورنياباً.

وَقاموا:و/حرف عطف-فعل وفاعله ضميربارز‹وَ›.

بِتبجيلِهِ:جارومجرور-هِ:مضاف اليه ومجرورمحلاً.

كعادتِهم:جارومجرور-هِم:مضاف اليه ومجرورمحلاً.

في استقبال الملوك:جارومجرور-الملوك:مضاف اليه ومجرور.

 

 

                                    «إنَّنا نأْبَي أنْ نأْكُلَ مِن أموالكم شيئاً إلاّبِدَفْعِ الثَّمَنِ»

إنَّنا

نأْبَي

أنْ نأْكُلَ

مِن أموالكم شيئاً

إلاّبِدفعِ

الثَّمَن

إنَّنا:حرف مشبهة بالفعل،‹نا›اسم حرف مشبهة بالفعل ومحلاً منصوب.

نَأْبَي:فعل وفاعله ضميرمستتر‹نحن›محلاًمرفوع وخبرحرف مشبهة بالفعل.

أنْ نأكُلَ:فعل وفاعله ضميرمستتر‹نحن›وجمله‹أنْ نأكُلَ›مفعول به منصوب محلاً.

مِن أموالكم:جارومجروركُم:مضاف اليه ومحلاًمجرور-------شيئاً:مفعول به ومنصوب.

إلاّبِدفعِ:إلاّ/حرف استثناء---بِدفعِ:جارومجرور.

الثَّمن:مضاف اليه ومجرور.

 

 

      «ياعليُّ!مانسيتُ عَهدي ومسؤوليَّتي!إنَّهاقدأخذَت العقْدَ أمانةً مَردودةً مَضمونةً……»

ياعليُّ

مانَسيتُ عهدي

ومسؤوليَّتي

إنَّها

قدأخَذَت

العقدَ

أمانةً

مَردودةً مضمونةً

ياعليُّ:يا/حرف ندا عليُّ:منادي مبني برضم محلاًمنصوب.

مانَسيتُ عهدي:فعل وفاعله ضميربارز‹تُ›----عهدي:مفعول به ومنصوب تقديراً---ي:مضاف اليه ومجرورمحلاً.

وَمسؤوليَّتي:معطوف ومنصوب به تبعيت تقديراً---ي:مضاف اليه ومجرورمحلاً.

إنَّها:حرف مشبهة بالفعل و‹ها›اسم إنَّ ومنصوب محلاً.

قدأخَذَت:فعل وفاعله ضميرمستتر‹هي›وجمله فعليه‹خبرإنَّ ومرفوع محلاً›.

العقدَ:مفعول به ومنصوب.

أمانةً:مفعول ثانٍ ومنصوب.

مَردودةً مضمونةً:صفت‹نعت›.

ترکیب عباراتي ازدرس (1) عـــــربي سه تجربی و ریاضی

ترکیب عباراتي ازدرسهاي (1) عـــــربي3

 ويژه دانش آموزان رشته(رياضي-تجربي)

 

                                  «إلَهي إلَهي فقيرٌأتاك!»

       إلهي

        إلهي

        فقيرٌ

أتاك

إلَه:منادي مضاف ومنصوب تقديراً.

ي:مضاف اليه ومجرورمحلاً.

إلَهي:اعرابه كمامرّ.

فقيرٌ:خبربراي مبتداي محذوف«أنا».

أتاك:فعل وفاعل ضميرمستتر‹هو›.

كَ:مفعول به ومحلاًمنصوب./أتاكَ«جمله وصفيه محلاًمرفوع»

 

                                     «إنَّك أنتَ الْوَهَّابُ»

إنَّك

           أنتَ

            الْوَهَّابُ

إنَّكَ:إنَّ-حرف مشبهة من الفعل و‹كَ›-اسم حرف مشبهة بالفعل محلاًمنصوب.

أنتَ:ضميرفصل‹لامحل لها من الاعراب›.قيل«مبتداوالوهّاب خبر»

الْوَهَّابُ:خبرإنَّ ومرفوع.

 

«اللّهُمَّ أَنْطِقْني بِالهُدي وأَلْهِمني التَّقوي ووَفِّقْني لِلَّتي هي أزْكَي»

اللّهمَّ

أَنْطِقْني

بالهُدي

وَألهِمني

التَّقوي

وَوفِّقْني

لِلَّتي

هي

أزْكَي

اللّهُمَّ:اعرابه كمامرَّا.

أَنْطِقني:فعل وفاعل ضميرمستتر‹أنتَ›-ن/نون وقاية-ي:مفعول به ومحلاًمنصوب.

بالهُدي:جارومجرورتقديراً.

وَأَلهِمني:وَ/حرف عطف-فعل وفاعل ضميرمستتر‹أنتَ›-ن/نون وقاية-ي:مفعول به ومنصوب محلاً.

التَّقوي:مفعول به ثانٍ ومنصوب تقديراً.

ووَفِّقْني:و/حرف عطف-فعل وفاعل ضميرمستتر‹أنتَ›-ن/نون وقاية-ي:مفعول به ومنصوب محلاً.

لِلّتي:جارومجرورمحلاً.

هي:مبتداومرفوع محلاً.

أزْكَي:خبرومرفوع محلاً-وجمله‹هي أزْكَي›صلة الموصول لامحلَ لها من الاعراب.

 

                                «واللهُ يَعِدُكُمْ مغفرةًمنه وفَضْلاً»

وَاللهُ

يَعِدُكُمْ

مغْفِرةً

منه

وَفَضْلاً

وَاللهُ:وَ/حرفٌ حَسِب علي ماقبلهااللهُ:مبتداومرفوع.

يَعِدُكُمْ:فعل وفاعله ضميرمستتر‹هو›--كُمْ:مفعول به ومنصوب محلاً.

مغْفرةً:مفعول به ثانٍ ومنصوب.

منه:جارومجرور.

وَفَضلاً:و/حرف عطف-فَضلاً:معطوف ومنصوب.

نکاتی در مورد قواعد عربی

نکاتی در مورد قواعد عربی

زبان عربي مانند همه زبان ها داراي تعدادي حرف مي باشد. همانطور که ما در زبان فارسي براي ساختن کلمات و جملات از 32 حرف استفاده مي کنيم و همچنين انگليسي زبان ها نيز از 26 حرف استفاده مي کنند ، زبان عربي هم داراي 28 حرف است . البته بهتر است اين زبان را زبان قرآن بناميم چراکه عرب زبان ها در گويش هاي مختلف خود از حروف ديگري به جز اين 26 حرف نيز استفاده مي کنند ولي زبان عربي با اين نظام و شکل و قواعد مدوّن يکي از ثمرات ظهور اسلام در جزيره العرب مي باشد. چنانچه امام صادق عليه السلام ميفرمايد : « تَعَلَّمُوا العَرَبِيه َ فإنَّهَا کَلامُ اللهِ الَّذِي يکَلِّمُ بِهِ خَلقَهُ » « زبان عربي را ياد بگيريد پس همانا اين زبان ، کلام خداست که بوسيله آن با آفريدگانش صحبت مي کند

ادامه نوشته

قواعد حال و تمییز (تست )

حال و تمييز

 

1) عين الجواب المناسب للسؤال التّالي  (کيف تستمع التلميذات إلي الدّرس لمّا تدرّس المعلمة)؟

   1) التلميذات يستمعن إلي الدرس صامتاتٍ                2) يستمع التلميذات إلي الدرس و هم صامتاتٌ

   3) يستمعن التلميذاتُ إلي الدرس و هُنَّ صامتاتٌ        4) التلميذات يستمع إلي الدرس صامتاتٍ

2) في اي عبارة ما جاءت جملةٌ حالية؟

   1) قُتِل ميثم يصلب علي نخلةٍ                    2) رأيتُ محاولات اشخاص تنفع لهم

   3) تظاهر أبناء الشعب يطالبون الحق          4) رأيتُ تلميذک يکتب الدرس

3) در عبارت (کان البرُ کان يصُبُّ الرّماد مطراً ) تمييز در اصل چه بوده است؟

   1) فاعل              2) مفعول به                 3) مبتدا             4) نائب فاعل

4) عين الجملة التي لاتبين حالة الفاعل

  1) قضي الخائنُ ليلتَه خائفاً مضطرباً                        2) رأيته و هو يستقبلک بالکلمات الجميلة

  3) دخل زميلي فرحاً المدرسة صباحَ هذا اليوم            4) هل تُريد أن تذهب إلي السفر و أنت مريض

5) عين اصل التمييز (بعدَ موسم الثلج يفيض ذلک النهر ماءً)

   1) فاعل           2) مفعول به            3) مبتدا                 4) عطف بيان

6) ما هو المناسب للفراغ (تعلمنا الدرس....)

  1) المجاهدين          2) مجتهدين          3) مجتهداً            4) مجاهداً

7) في أي عبارة جاء الحال؟

   1) أحبّ الغرفة نظيفة     2) أنظّف الغرفة تنظيفاً        3) اُحبّ الغرف النظيفة    4) أحبّ تنظيف الغرفة

8) إملا الفراغ بالتمييز المناسب (إمتلا قلوب المحرومين بعد مشاهدة هذا الإنتصار...)

  1) سروراً         2) مفتوحاً            3) فاتحاً         4) مسروراً

9) عين الخطأ

  1) سقط الشّهداء و هم سابحين بالدم                 2) سقط الشهداء سابحين بدمهم

  3) سقطت الشهيدات و هنّ سابحات بالدم          4) سقطت الشهيدات سابحات بدمهنّ

10) ما هو الصحيح للفراغ  (کيف نجحتِ؟ ) (نجحتُ في دراستي....بأنّه کان بتوفيق إلهي)

    1) اعترف          2) مُعترفةً             3) مُعترفاً          4) مُعترفين

11) عين العبارة التي لاتحتاج إلي التمييز

    1) هو أشدّ النّاس          2) إمتلأ قلبي         3) آمنتُ ربّي        4) هو خير النّاس

12) در کدام گزينه حال بکار نرفته است؟

    1) کنتُ أعيش مرفوع الرأس                           2) إنّ الله يرسل الأنبياء مبشرّين

    3) ألم نکن متقدّ مين في القرون الاولي               4) و اشدد يديک بحبل الله مُعتصماً

13) ما هو الصحيح للفراغ في الجملة التاليه  (علي کم....حصل التلميذ)

    1) الدرجةِ            2) درجةً           3) درجةٌ           4) درجةٍ

14) عين (واو) الحاليه

    1) و الفجر و ليالٍ عشر...                         2) هؤلاء يدعون ربّهم و يطلبون منه العزّة

    3) لاتطلب و لاتسأل ما لافائدة فيه             4) تقدّمت الأمةُ و هي تدعو إلي العمل

15) ما هو التمييز المناسب للفراغ  (تقدّمت هذه الطّالبةُ...)

    1) مؤدّبةً        2) کريماً              3) عالمةً           4) أدباً

16) در کدام گزينه تمييز بکار رفته است؟

    1) أکرمتُه إکراماً       2) إزداد کرماً        3) رأيته کريماً       4) أکرمتُ الضيفَ مُکرَّماً

17) تمييز در آية شريفه (و کانوا أشدّ منک قوةً و اکثر اموالاً و اولاداً) کدام است؟

    1) أشدّ             2) اکثر             3) اولاداً              4) قوّة

18) عين العبارة التي جاء فيها (التمييز)

1) ربّنا هب لنا من لدنک رحمةً    2) المؤمن يناجي ربّه مناجاةً    3) ربّنا وسعتَ کلّ شيءٍ رحمةً   4) نظر الأبُ إلي أولاده مشفقاً

19) کدام گزينه معادل جمله(المؤمنون أصلب موقفاً) مي باشد؟

    1) أصلب المؤمنين موقفٌ                       2) أصلبُ المؤمنون موقفٌ

    3) موقفُ المؤمنين أصلبُ                       4) موقفُ المؤمنون أصلبُ

20) عين التمييز

    1) اُحبّ هذا الامرحُباً لايوصف                   2) مُليء قلبي بعد تلک الحادث حباً

    3) طلبتَ منّي حباً لا أقدر علي تحقيقه           4) زادت الصّلاةُ في قلبي حباً بالخيرات

بررسی متن و لغات و قواعد و حل تمرینات بطور کامل در س  پنجم عربی یک عمومی

درس الخامس : درس پنجم
مُشاهدُ من الحياة البسيطة : جلوه هايي از ساده زيستي

كلمه ها و تركيب هاي تازه
اثَر : ترجيح داد
كسري : لقب پادشاهان ساساني
الأرخصْ : ارزان تر
الْكُمّ : آستين
الْالبسته : جمع لباس ، جامه
السابقون : جمع سابق ، پيشتاز
الامارة : فرمان دهنده
الشفيق : مهربان
البديع : عالي‌، زيبا
قَسمَ : قسمت كرد
البزّاز : لباس فروش
اللاّحِقُونَ : جمع لاحق
البُكاء : گريه
الناصح : نصيحت كننده
الْنباتْ : جمع بنت ، دفتر
غَسَل : شست
تروّحَ : خود را خنك كرد
الْقميص : پيراهن
جفّف : خشك كرد
الشّباب : جواني
الحبْل :‌طناب
صوّر : ترسيم كرد
الحّر :‌گرما
واحُزناه : چه اندوهي
الخَضراء : سبز
هكذا :‌اين چنين
الدقائق : دقيقه
الرّغباتْ : جمع
الرّغبه : شور
السّندس : نوعي پارچه ابريشمي

ادامه نوشته

ترکیب سوره حمد ( ترکیب و تجزیه(الاعراب والتحلیل الصرفی) )  


ترکیب سوره حمد ( ترکیب و تجزیه(الاعراب والتحلیل الصرفی) )    
    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ (1)
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (2) الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ (3) مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ (4) إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ (5)
اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ (6) صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لا الضَّالِّينَ (7)
بسم اللّه الرحمن الرحيم «اسْمَ» ذهب أهل البصرة في اشتقاقه إلى أنه مشتق من السمو و هو العلو بينما ذهب أهل الكوفة إلى أنه مشتق من السمة و هي العلامة- و حذفت الألف في البسملة لكثرة استعمالها. «الرَّحْمنِ» وزنه فعلان و فيه معنى المبالغة، و لا يوصف به إلا اللّه تعالى.
 «الرَّحِيمِ» وزنه فعيل و فيه كذلك معنى المبالغة.
 «بِسْمِ» جار و مجرور متعلقان بفعل محذوف تقديره ابتدئ أو بخبر محذوف تقديره ابتدائي «اللَّهِ» لفظ الجلالة مضاف إليه. «الرَّحْمنِ» صفة للّه. «الرَّحِيمِ» صفة ثانية.
و جملة البسملة ابتدائية لا محل لها   من الإعراب
  «الْحَمْدُ» الثناء على الجميل بالقول. «الرب» المالك و السيد و قد يراد به المصلح و المربي. «الْعالَمِينَ» جمع عالم بفتح اللام و يراد به جميع الكائنات. «يَوْمِ الدِّينِ» يوم الجزاء. «الصِّراطَ» الطريق. و هو يذكر و يؤنث و التذكير أكثر.
 «الْحَمْدُ» مبتدأ مرفوع. «لِلَّهِ» لفظ الجلالة مجرور باللام و متعلقان بخبر محذوف تقديره الحمد واجب.
 «رَبِّ» صفة للّه، أو بدل منه. «الْعالَمِينَ» مضاف إليه مجرور بالياء لأنه ملحق بجمع المذكر السالم.
 «الرَّحْمنِ، الرَّحِيمِ» صفتان للّه. «مالِكِ» صفة ثالثة. «يَوْمِ» مضاف إليه. «الدِّينِ» مضاف إليه ثان.
 «إِيَّاكَ» ضمير نصب منفصل مبني على الفتح في محل نصب مفعول به مقدم. «نَعْبُدُ» فعل مضارع «وَ إِيَّاكَ» سبق إعرابها. «نَسْتَعِينُ» فعل مضارع أصله نستعون استثقلوا الكسرة على الواو و نقلوها إلى العين فانقلبت الواو ياء لانكسار ما قبلها. «اهْدِنَا» فعل أمر يراد به الدعاء مبني على حذف حرف العلة.
و الفاعل ضمير مستتر تقديره أنت و نا ضمير متصل في محل نصب مفعول به. «الصِّراطَ» اسم منصوب بنزع الخافض- أو مفعول به ثان. «الْمُسْتَقِيمَ» صفة للصراط، و الأصل مستقوم مثل نستعين. «صِراطَ» بدل من الصراط- بدل كل من كل. «الَّذِينَ» اسم موصول مبني على الفتح في محل جر بالإضافة.
 «أَنْعَمْتَ» فعل ماض مبني على السكون، و التاء تاء الفاعل، و جملة أنعمت صلة الموصول لا محل لها.
 «عَلَيْهِمْ» جار و مجرور متعلقان بأنعمت. «غَيْرِ» صفة الذين. «الْمَغْضُوبِ» مضاف إليه. «عَلَيْهِمْ» متعلقان بالمغضوب. «وَ لَا» الواو عاطفة، لا زائدة لتأكيد معنى النفي في غير. «الضَّالِّينَ» معطوف على المغضوب عليهم مجرور بالياء لأنه جمع مذكر سالم.

بررسی نکات مهم درس  دو  و ســـه  از نظر قواعد عربی

بررسی درس دوم و سوم عربی پیش دانشگاهی»

انواع ایّ :

1- استفهامیّه : ایّکم یأتینی بعرشها ( نحل:38 )        2- شرطیّه : أیّ إنسانِ ٍ جاءَک فَأکرَمهُ ( قصص:28 )

                                                       بعد ازنکره : صفت (علیّ رجلٌ أیّ رجلٍ )

3- کمالیّه : فقط به نکره اضافه می شود

                                                       بعد از معرفه : حال ( مررتُ بعبد الله أیّ رجلٍِ )

       4- موصولیّة : فقط به معرفه اضافه می شود « ثمّ  لَننزَعَنّ مِن کلِّ شیعةٍ  أیّهُم أشدُّ علی الرّحمنِ عتیّا » (مریم : 69)

   أیّ : مبنی برضم چون اضافه شده و صدر صله نیز حذف شده ( أیّهم هو أشدُّ )

   ویحک : مفعول مطلق

   کثیراً ما : مای زائد

   ما تعلَمُ من الشأو البعید : ما ، مفعولٌ به مقدّم

   یحسبون المتذللّ الدنی متوا ضعاً : مفعول اول و مفعول دوم یحسبون

   یُسَمّون الرجلَ..........................متکبّراً : مفعول اول و مفعول دوم یسمّون

ادامه نوشته

بررسی نکات مهم درس یک از نظر قواعد عربی

بررسی نکات مهم درس اول

و ضرب الله مثلاً للذین آمنواإمرأة                    الفائد ة أنّ أحداً لا ینفعه

                                  مفعول به دوم «ضرب» یا بدل از«مثلاٌ»                    خبر برای الفائده

تبیّن أنّ إمرأة نوح وإمرأة لوط لم ینفعهما قربهما                       بیّن أ نّ کفر فرعون لم یتعدّ

               فاعل «تبیّن»                    فاعل«لم ینفع»                       مفعول به«بیّن»

 کانت مؤمنة  طائعة  .............خائفة                   استحقّوا لذ لک العقا بَ

       خبرکانت  خبرکانت             خبرکانت                                مفعول به استحقوا    

ادامه نوشته

توضیح کامل نکات قواعد درس  ششــــم  عربی دو تجربی = کنکوری

قواعد درس ششم:
اقسام فعل مضارع: 1 ـ مضارع مرفوع 2 ـ مضارع منصوب 3 ـ مضارع مجزوم
1= مضارع مرفوع: هر گاه فعل مضارع بدون حروف ناصبه يا حروف جازمه بكار رفته باشد مرفوع مي باشد. به عبارت ديگر فعل مضارع در حالت عادي مرفوع است و علامت مرفوع بدون فعل مضارع عبارتند از:
1- ضمه ي حرف آخر ُ در صيغه هايي كه ضمير بارز ندارند ( 1- 4- 7- 13- 14) علامت اعراب ضمه ي حرف آخر مي باشد و اعراب آنها ظاهري و اصلي و اعراب به حركت مي باشد. مانند:
يذهب – تذهب – اجلس – نجلس ( همه ي اين افعال مضارع و مرفوع به ضمه ي اصلي و اعراب به حركت هستند)
2-ثبوت نون رفع: در صيغه هايي كه ضمير بارز (الف- واو – ياء) دارند يعني صيغه هاي مثني و جمعهاي مذكر غائب و مخاطب و مفرد مونث مخاطب علامت اعراب رفع، نون مي باشد. و اعراب آنها فرعي يا نيابي و اعراب به حرف دارند. مانند:
يذهبانِ – تذهبانِ
يذهبون – تذهبون مضارع و مرفوع به ثبوت نون فرعي (نيابي) (اعراب به حروف)
تذهبين

ادامه نوشته

توضیح کامل نکات قواعد درس پنجــــــم عربی دو تجربی = کنکوری

قواعد درس پنجم:
صفت: كلماتي هستند كه درباره ي اسم توضيح مي دهند و در عربي به آنها نَعت گفته مي شود.
موصوف: به اسمي گفته مي شود كه صفت در باره ي آن توضيح مي دهد و به آن منْعوت گفته مي شود.
صفت به دو شكل به كار برده مي شود:
1- صفت مفرد 2 ـ صفت جمله و صفيه
صفت مفرد: هر گاه صفت يك اسم باشد آن را صفت مفرد مي ناميم و در چهار مورد از موصوف خود پيروي مي كند.
موارد تبعيت صفت مفرد از موصوف:
الف) در جنس (مذكر و مونث بودن)
ب) در معرفه و نكره بودن
ج) در عدد ( مفرد و مثني و جمع بودن)
د) در اعراب ( رفع و نصب و جر)

ادامه نوشته

توضیح کامل نکات قواعد درس  چهــــارم  عربی دو تجربی = کنکوری

قواعد درس چهارم:
اقسام اسم معرب: اسم معرب به چهار شكل به كار برده مي شود.
1- اسم مقصور: اسمي است كه به الف مقصوره ( ي-ا) ختم شده باشد. مثال: الهدي- الفتي- مستشفي- الدنيا- موسي و …
2- اسم منقوص: اسمي است كه به ياء ساكن ماقبل مكسور (يعني قبلش كسره باشد) ختم شده باشد. مثال: القاضِي- الباقِي- الماضِي- الليالِي و …
3- اسم ممدود: اسمي است كه به الف ممدوده (اء) ختم شده باشد. مثل: زهراء- خضراء- ماء- دعاء- سماء- انبياء.
4- اسم صحيح الاخر: اسمي است كه به الف مقصوره و ياء ساكن و الف ممدود ختم نشده باشد. مثل: كتاب، مدرسه، تلميذ، فاطمه، مريم.

ادامه نوشته

توضیح کامل نکات قواعد درس  ســــوم عربی دو تجربی = کنکوری

قواعد درس سوم:
1- جمع مونث سالم: به جمع هايي گفته مي شود كه با اضافه كردن (ات) ساخته مي شود. مانند: مؤمنات، تلميذات، آيات، كلمات، مسلمات، صالحات، فراشات.
جمع مونث سالم در حالت رفع و جر اعراب اصلي دارند
يعني در حالت رفع ُ ٌ و در حالت جر ِ‌ ٍ مي گيرند. ولي در حالت نصب اعراب فرعي يا نيابي دارند. يعني در حالت نصب به جاي فتحه، كسره مي گيرند.

ادامه نوشته

توضیح کامل نکات قواعد درس دو عربی دو تجربی = کنکوری

قواعد درس دوم:
اعراب: به حركت حرف (كلمات) آخر كلمات معرب، اعراب گفته مي شود.
معرب: به كلماتي گفته مي شود كه حركت حرف آخر آنها در شرايط مختلف تغيير مي كند.
اعراب به سه شكل به كار برده مي شود:
1 ـ اعراب محلي 2 ـ اعراب ظاهري 3 ـ اعراب تقديري
1- اعراب محلي : در كلمات مبني كه حركت حرف آخر كلمه تغيير نمي كند اعراب محلي مي باشد. اعراب محلي در موارد زير به كار برده مي شود:
الف) كلمات مبني
ب) جمله ( خبر جمله - حال جمله - صفت جمله وصفيه )
ج) خبر شبه جمله (جار و مجرور و ظـرف زمان و مکان ) . جمله و شبه جمله مبني به شمار مي رود.
مانند:
هولاء تلميذات: هولاء (مبتدا، محلاً مرفوع)، تلميذات‌ (خبر، مفردو مرفوع به ضمه اصلي، اعراب ظاهري)

ادامه نوشته

ترکیب سوره مبارک ناس

ترکیب سوره مبارک ناس

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ (1)
 «قُلْ» أمر فاعله مستتر و الجملة ابتدائية لا محل لها «أَعُوذُ» مضارع فاعله مستتر «بِرَبِّ» متعلقان بالفعل «النَّاسِ» مضاف إليه و الجملة مقول القول.
 مَلِكِ النَّاسِ (2)
 «مَلِكِ» بدل من رب «النَّاسِ» مضاف إليه.
إِلهِ النَّاسِ (3)
 «إِلهِ» بدل من رب «النَّاسِ» مضاف إليه.
 مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ (4)
 «مِنْ شَرِّ» الجار و المجرور متعلقان بأعوذ «الْوَسْواسِ» مضاف إليه «الْخَنَّاسِ» بدل من الوسواس.
الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ (5)
 «الَّذِي» اسم موصول صفة الوسواس «يُوَسْوِسُ» مضارع فاعله مستتر و الجملة صلة «فِي صُدُورِ» متعلقان بالفعل «النَّاسِ» مضاف إليه.
 مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ (6)
 «مِنَ الْجِنَّةِ» الجار و المجرور متعلقان بمحذوف حال من فاعل يوسوس «وَ النَّاسِ» معطوف على الجنة.
تم بعون اللّه تعالى هذا الكتاب و الحمد للّه رب العالمين

التَّحليل الصَّرفِى  و الإعراب عربی اول متوسطه عمومی درس یک تا 5

التَّحليل الصَّرفِى  و الإعراب:

تحليل صرفي  همان «تجزيه كردن» و اعراب همان «تركيب كردن» در دستور زبان فارسي است.

دانش آموز: تجزيه و تركيب يعني چه؟

معلم : تجزيه يا  تحليل صرفي  يعني ذكر مشخّصات كلمه بدون توجّه  به موقعيت آن در جمله.

 تركيب يا إعراب يعني ذكر نقش و حالتي كه كلمه در جمله ايفا مي كند.

قبلاً آموخته ايم  كه كلمه سه نوع است:

 اسم، فعل و حرف.

حال ببينيم در تجزيه ي هر يك، چه مواردي را بايد ذكر كنيم.

مواردي كه در تجزيه «اسم» ( التحليل الصرفِى ) رعايت مي شود عبارتند از:

 1- عدد: مفرد، مثنّي  يا جمع است؟

2- جنس: مذكّر است يا مؤنّث؟

3- جامد است يا مشتق. اگر مشتق است كدام يك از انواع هفتگانه  است؟

مواردي كه در تجزيه ي « فعل» (التحليل الصرفِى ) رعايت مي شود عبارتند از :

1- ماضي، مضارع يا امر است.

2- صيغه فعل 

3- ثلاثي مجرّد است يا مزيد و اگر مزيد است از كدام باب است؟

موارد تجزيه ي « حرف» عبارتند از:‌

1- نوع حرف

 ( حرف جر = مِن / فِى / عَنْ/عَلَي/ إلي/بِـ / لِـ )

(حرف تعريف = ال)؛(حرف استفهام: هَل، أ)

(حرف نفي= لا ، ما ) ؛ ( حرف استقبال = سَـ ، سَوفَ)

2- حرف مورد نظر مبني بر چيست؟ ( اين مطلب را در درس هشتم خواهيد خواند.)

در الإعراب يا تركيب ذكر اين موارد لازم است:

1- فاعل و مرفوع       2- مبتدا و مرفوع       3- خبر و مرفوع  4- جارّ و مجرور                    5 - مجرور به حرف جر6- فعل و فاعل   7- مفعول و منصوب   

8- ذكرِ اين كه جمله، فعليّه است يا اسميّه .

مثال براي تجزيه و تركيب يا التحليل الصرفِى  و الإعراب. ( أكْتُبُ بِقَلَمٍ.)

أكتُبُ

فعلٌ مضارعٌ، لِلْمتكلّم مع الغير، ثلاثى مجرّد

الفعلُ و الفاعلُ و الجملةُ فِعليةٌ

بِـ

حرفُ جرٍّ

-

قلمٍ

اسمٌ، مفرد، مذكّر ، جامدٌ

مجرورٌ بِحرفِ الجرّ (بِقلمٍ، جارّ و مجرور)

 

تمرين: عَيِّن الصحيحَ:

 كَتَبَ الطالبُ دَرسَهُ فِى المنزلِ.

كَتَبَ:       فعلٌ مضارعٌ، مزيدٌ ثلاثى/ فعلٌ و فاعلُهُ « الطالب»

              للغائب، مجرّد ثلاثـﻰ / فعلٌ و الجملةُ فعليةٌ

ال:          حرفُ تعريفٍ

              حرفُ جَرٍّ

طالب:      اسمٌ، مفردٌ، اسم ُ فاعلٍ / مفعول و منصوب

               مذكّر ، مشتقّ / فاعل و مرفوع

درس:       اسم، مذكّر، صفة مشبهة / مفعول و منصوب

               مفرد، مذكّر/ مفعول و منصوب

ـهُ:           اسم، للغائب، ضميرٌ متّصل

               اسم، للمخاطب، ضمير منفصل

فِى :      حرفُ عطفٍ

             حرفُ جرٍّ

المنزل:     مفرد، مذكّر / مجرور بحرفِ جرّ

              اسمٌ مشتقّ ( اسم مكانٍ) / مفعول و منصوب

تعلّقُ الجارّ و المجرور

جار و مجرور همیشه متعلِّق به فعل یا شبه فعل است  و به فعل یا شبه فعلی که جار و مجرور به آن تعلّق دارد ؛ « متعلَّق » می گویند . مثال :

رَجَعْـنا مِن السُّوقِ . در این جمله « مِن السُّوقِ » جار و مجرور است که متعلِّق به فعلِ « رَجَعْنا » است .

ادامه نوشته

«آموزش علم نحو»

 بسم الله الرّحمن الرّحیم


«مقدمه»

آنچه در این سطور می خوانید خلاصه ای است از علم نحو، که با شیوه ای زیبا همراه با شواهد و مثال هایی گویا، برای علاقمندانی که دوست دارند این علم را در کوتاه ترین زمان فرا گیرند تدوین یافته است.

پیش از شروع در مباحث اصلی، لازم می دانم به عنوان مقدمه به تعریف، فایده و موضوعِ علم نحو پرداخته و هر یک از «کلمه» و «کلام» را که موضوع اصلی این علم می باشند توضیح دهم.

البته باید دانست که مباحث این فن، در سه بخش و تحت عناوین: بخش اول مباحث مربوط به اسم، بخش دوم مباحث مربوط به فعل و بخش سوم مباحث مربوط به حرف تنظیم شده، و از آنجا که هر بخش دارای مباحث متفاوتی می باشد، از این رو هر بحثی در فصلی جداگانه مطرح و همراه با مثال های متناسب و تمرین های لازم به اتمام رسیده است.

«تعریف علم نحو»

آن گونه که صاحبان این علم گفته اند، علم نحو، دانستن اصول و قواعدی است که انسان به وسیلۀ آن اعراب و حرکات آخر واژگان عربی ، و نحوۀ ترکیب برخی از آن واژگان با ترخی دیگر را می شناسد.

«فایده علم نحو»

در بارۀ فایدۀ علم نحو نیز گفته اند: اگر فراگیرندگان این علم، اصول و قواعد این فن را رعایت کنند بی گمان می توانند زبان خود را از خطاهای گفتاری مصون بدارند؛ بدین توضیح که مثلا اگر با کلماتی چون «ان» و «زید» و «قائم» روبرو شوند می توانند آن را بطور صحیح خوانده و بگویند: «إنَّ محمداً قائمٌ»؛ این یک خبر است، و مقصود گوینده این است که بگوید: «بطور یقین محمد ایستاده است». در صورتی که اگر قواعد نحوی را رعایت نکنند و بجای آن بگویند: «إنّ قائماً محمدٌ» می فهمیم که گوینده خواسته بگوید: «احدی غیر از محمد نایستاده است» در حالی که این معنا خلاف مقصود گوینده است.

 

ادامه نوشته

تجزیه وترکیب شماره ( 1)

تجزیه وترکیب شماره ( 1)


جادَ بالأموال حتّی              حسبوهُ الناسُ حُمقاً    ( أبو نؤاس )


جادَ : فعلٌ ماضٍ ، للغائب ، مجرّد ثلاثيّ ، معتلّ وأجوف ( إعلاله علی الأصحّ بالإسکان والقلب ) لازم ، مبنيّ للمعلوم ، مبنيّ علی الفتح . / فعل وفاعله الضمیر المستتِر فیه جوازاً تقدیره « هو » والجملة فعلیّة ابتدائیّة .

بـ : حرف ، عامل للجرّ ، مبنيّ علی الکسر .

الأموال : اسم ، جمع تکسیر ( ومفرده مالٌ وهو مذکّر ) ، جامد غیر مصدر ، معرِّف بأل ، معرَب ، صحیح الآخَر ، منصرف . / مجرور بحرف الجرّ والجارّ والمجرور متعلَّقُهما فعل « جاد » .

حتّی : حرف ابتداء ، عامل جرّ ، مبنيّ علی السکون وناصب بأنْ مضمرة .

حسبوا : فعلٌ ماضٍ ، للغائبین ، مجرّد ثلاثيّ ، صحیح وسالم ، متعدّ إلی مفعولین ، مبنيّ للمعلوم ، مبنيّ علی الضمّ ، فعل من أفعال القلوب . / فعل وفاعله « الناس » والجملة فعلیّة ومصدر مؤوّل ومجرور محلّا بـ « حتّی » ، وضمیر الجماعة « واو في حسبوه » علامة للجمع المذکّر فقط . وهو علی لغة « أکلوني البراغیثُ » ونظیره في القرآن ( وأسرُّوا النجوی الذین ظلموا « الأنبیاء ، 3 » ؛ عَمّوا وصَمّوا کثیرٌ منهم « المائدة ، 71 » )

هُ : اسم ، غیر متصرّف ، ضمیر متّصل للنصب أو للجرّ ، للغائب ، معرفة ، مبنيّ علی الضمّ . / مفعول به أوّل منصوب محلّاً .

الناس : اسم ، مفرد ، ( أو اسم جمع ، واحدُه إنسان من غیر لفظه ) ، مذکّر ، جامد غیر مصدر ، معرّف بأل ، معرب ، صحیح الآخر ، منصرف . / فاعل ومرفوع .

حُمقاً : اسم ، مفرد ، مذکّر ، جامد مصدر ؛ و المصدر المجرّد کثیراً ما یُؤوّل إلی المشتق ویَحُلّ مَحلَه ، نکرة ، معرب ، صحیح الآخر ، منصرف . / مفعول به ثان منصوب .