اقسام «فاء»

«أنواع الفاء»

  1 ـ فاء السببية.   2-جواب الشرط    3 ـ حرف عطف    4 ـ حرف تعليل  

 5 ـ زائدة برای زینت  6 ـ الفاء الفصيحة    7- فاء استینافیه

  فاء السببیّة : بر سر فعل مضارع می آید و قبل از آن نفی یا طلب (امر یا نهی...) قرار می گیرد:  إجتهد فتنجح

  فاءجواب الشرط: اگر جواب شرط جمله اسمیه یا امر یا نهی یا استفهام  باشد یا (قد، س ، سوف ،لن ) داشته باشد  واجب است بر  سرجواب شرط فاء جواب شرط (جزاء) بیاید. مانند :    إن تصبر فله أجر عظیم

  حرف عطف: جمله ما بعدش را به ما قبلش عطف می کند

  حرف تعليل : معنی «به علت اینکه »دارد مانند:  ساعد الناس فهم إخوانك.

   زائدة برای زینت: برسر حسب و قط می آید .مانند:  معي درهم فقط

   الفاء الفصيحة: برسر جواب شرطی می آید که جمله شرط آن حذف شده است مانند:

 الكلام اسم و فعل و حرف فالاسم كذا . جمله شرط محذوف چنین بوده است« فإذا أردت أن تعرف الاسم فهو كذا».

فاء استینافیه: حرفی است که ما بعد آن با کلام سابق هیچگونه رابطه‏أی ندارد (البته در لفظ) و جمله بعد شروع جمله جدید است و  این فاء محلی از اعراب ندارد مثل این آیه شریفه‏(فلمّا آتاهما صالحا جعلا له شرکاء فیما آتاهما فتعالی اللّه عمّا یشرکون)

نکته :فرق بین  «فاء السببية» و «فاء تعليل»این است که در«فاء السببية» ما قبل آن علت برای ما بعد است مانند: اجتهد فتنجح. و در«فاء تعليل»ما بعد آن علت برای ما قبل است مانند:اخرج منها فإنك رجيم و فرق دیگر ابن است که بعد از «فاء السببية» فعل مضارع منصوب می آید

نکاتی در مورد «کلّ»

کار برد «کلّ» در زبان عربی

1-تأکید: بین اسم معرفه وضمیری که به آن بر می گردد می آید وتابع اسم معرفه است

مانند  (جاء التلامیذُ کلُّهم )

2 - صفت : بین دو اسم متحد از لحاظ لفظ و معنی می آید. مانند :( أنت المعلمُ کلُّ المعلمِ)

3- مفعول فیه : مضاف الیه آن  مفهوم زمان یا مکان  بهمراه معتی «در» است . مانند :( مشیتُ کلَّ النهارِ )

4- مفعول مطلق : مضاف الیه آن مصدر از جنس جمله است. مانند: ( جدّ الطالبُ کلَّ الجِدِ)

5- بر حسب موقعیت در جمله : ( جاء کلُّ الطلابِ – رأیت کلَّ الطلابِ – کلُّ نفسٍ بما کسبت رهینة ...) که به ترتیب فاعل ، مفعول به ، مبتدا است.

اقسم «إذ»

         اقسم «إذ»


     الف- اسم و به معنی (( حین)) و 4 نقش می پذیرد:

         ۱- ظرف (مخصوص زمان ماضی )ومضاف إلیه غالباً  ماضی است،مانند:

       «فقد نصرهُ اللّهُ اذ اخرجهُ الّذینَ کفروا»(إذ مفعول فیه یا ظرف زمان منصوب محلاًو «أخرَجَ» مضاف إلیه  مجرور محلاً)

           2- مفعول به : *بعد از فعل متعدی به عنوان مفعول به می آید(در این حالت معنی فی ندارد)

              «واذکروا إذ کنتم قلیلا فکثّرکم»( إذ مفعول به محلا منصوب)

           *"إذ"در ابتدای آیات قرآن مفعول به برای فعل محذوف مثل «أذکر » است ، مانند :«إذ قال  ربُّکَ...»

            3- بدل از مفعول به : غالبا بعد از فعل « ذکر » و مفعول آن می آید 

        مانند: «و اذکر فی الکتابِ مریمَ إذ انتبذت من اهلها مکاناً شرقیاً» ( إذ بدل اشتمال منصوب محلاً بالتبعیة من المبدل  منه "مریم")

        4- مضاف الیه : در صورتی که مضاف آن (حین –بعد،ساعة و...) باشد مانند :

          ( ربّنا لا تزغ قلوبنا بعد إذهدیتنا)مضاف الیه محلاً مجرور

     ب– حرف در دو موضع:

    1-حرف مفاجات : زمانی که (اذ ) بعد از کلمات( بینما وبینا) بیاید معنی مفاجات (ناگهانی) دارد. مانند

       « بینماأنا  اکتبُ إذ دخلَ صدیقی »(حرف مفاجاة لا محل له من الإعراب)

      2 – حرف تعلیل : مانند(إنّنا لا نومن بکم اذ لیس للشّیاطین رساله)

نکاتی در مورد «ثمّ»

نکاتی در مورد «ثمّ»

دو نوع «ثم» داریم  :

1-   بافتحه«ثم» :بعنوان اسم بکار می رود  وبمعنی (اسم اشاره «هتا» ) نقش ظرف را دارد ومحلاَ

 منصوب است  ، گاهی اوقات به اخر آن (ة ) اضافه می شود .

مثال: ليس ثم (ثمة) أحدٌ . اینجا کسی نیست

2- باضمه«ثم»: الف)بعنوان حرف عطف بکار می رود  و بمعنی ترتیب به همراه فاصله زمانی

 است اسم یا جمله بعد آن نقش معطوف دارد

مثال :یستریحون قلیلاً  ثمّ  یبدؤون بمطالعةِ  الکتبِ . وکمی استراحت می کنند سپس مطالعه کتابها را

 آغاز مکنند

ب)بعنوان حرف عطف بکار می رود  علاوه  بر معنی قبل  تعجب را می رساند

مثال : الحمد لله الذی خلق السموات والارض وجعل الظلمات والنور ثم الذين كفروا بربهم يعدلون

ستايش خداى را كه آسمان‏ها و زمين را آفريد و تاريكى‏ها و روشنايى را پديد آورد، با اين همه كافران براى

 پروردگارشان همتا قرار مى‏دهند.

   ج)  بعنوان حرف زائد  بکار می رود . مثال : کلّا سیعلمون ثم کلّا سیعلمون