تست های کنکوری درس دوم عربي يك
|
1- ترجمه کدام گزینه صحیح نیست؟ |
|
1- ترجمه کدام گزینه صحیح نیست؟ |
سوال 1):من هنوز درس ها را تمام نكرده ام چگونه می توانم روش جمع بندی را اجرا كنم؟
پاسخ: اولاً زمان محدود است ثانیاً فراموش نكنید معنی جمع بندی این است كه ابتدا درس هایی را كه خوانده اید مرور كنید و سپس ( درصورتی كه وقت كردید) برای دروس نخوانده، برنامه ریزی كنید.
سوال 2): چگونه مطمئن باشیم با این روش تمام كتاب ها دوره خواهند شد؟
پاسخ: دردوران جمع بندی هم ما درحال دوره كردن هستیم، اما فصل ها و صفحه های مهم كتاب ها دوره می شود، زیرا با انجام چند دوره تست و آزمون های سال های قبل تا حدود زیادی می توانیم مطمئن باشیم، اگرمبحث مهمی دركتاب ها بوده، درخلال این چند دوره آزمون مطرح شده است.
* ضمناً قرار نیست كارهای غیرممكن انجام دهید، می خواهید دریك فاصله ی زما نی محدود بهترین ودرست ترین كار را انجام دهید.
سوال 3): اگر نتیجه ی آزمون اولم خوب نشد آیا می توانم این روش را رها كنم؟
پاسخ: خیر. هدف اززدن تست مجموعه ای در ابتدا آموزش است نه سنجش، یعنی شما بتوانید با توجه به وضعیت خودتان برای 5/2 روز باقی مانده تان برنامه ریزی كنید به عبارتی آزمون به شما كمك می كند بتوانید برای خودتان برنامه ی شخصی بهتری تنظیم كنید.
سوال 4): درزمان جمع بندی ما از همه ی زما نمان استفاده می كنیم. آیا لازم است باز هم دفتر برنامه ریزی را بنویسیم؟
پاسخ: فراموش نكنید هنگامی كه وقت شما كم وكارتان زیاد است، ضرورت داشتن یك برنامه منظم از هرزمان دیگری بیشتر است.
سوال 5): دردوران جمع بندی می خواهم به جای دو درس عمومی معارف و ادبیات، یك درس اختصاصی را به طوركامل بخوانم، زیرا من در دروس ادبیات ومعارف قوی هستم.
پاسخ: علت پیشنهاد ما درخواندن ادبیات ومعارف این است كه هردرسی را می توان به طوركامل خواند. مطالعه ی ادبیات یا معارف اولاً وقت زیادی نمی گیرد، ثانیاً این دو درس چون فرار هستند اگر نزدیك تر به كنكور خوانده ( مرور) شوند كمك بیشتری به شما می كند.
مطالعه ی كامل یك درس اختصاصی كه تا كنون خوب نخوانده اید بسیار وقت گیر است، لذا زمانی را كه می توانید روی جمع بندی همه ی درس ها بگذارید روی خواندن تنها یك درس نگذارید.
سوال 6): دردوران جمع بندی دفتر تحلیل آزمون تا چه حد مورد استفاده قرارمی گیرد؟
پاسخ: دراین مقطع زما نی ( دوران جمع بندی)، برنامه ی شخصی اهمیت ویژه ای می یابد، یعنی هرداوطلب بسته به وضعیت درسی خود به مرور و جمع بندی مطالب خوانده شده خویش می پردازد و كلاسور ارزیابی گنجینه ای است كه هركس نكته ها واشكال های مخصوص به خود را در آن جمع آوری كرده است و با توجه به این كه مرور 20 آزمون ممكن است میسر نباشد مطالعه ی كلاسور ارزیابی كاملاً راه گشا است.
سوال 7): آیا اگر تست های مجموعه ای سال 81 تا 86 را بزنیم كافی است؟ بهتر نیست از تست های جدید تر استفاده كنیم چون تست های كتاب زرد را قبلاً در كتابای تست دیده ایم.
پاسخ: شبیه ترین سوال ها به كنكور امسال، سوال های سال های گذشته ی كنكور سراسری و آزاد وبه خصوص سال های اخیر است. ضمناً بهترین كار دردوران جمع بندی تكرار تست هایی است كه قبلاً داشته اید. چرا كه علاوه بر یاد آوری وتسلط روی همان تست ها اشتباهاتی كه قبلاً داشته اید یاد آوری می شوند. بنا براین بهترین منبع، كتاب زرد و مكمل آن كتاب آبی، آزمون های قبلی تان و به خصوص كلاسور ارزیابی وخلاصه برداری های خودتان می باشد.
سوال 8): پس از هر آزمون برای 5/2 روز باقی مانده از چه منابعی استفاده كنیم؟ آیا می توانیم یك بار تست های آزمون های قبلی را بزنیم؟
پاسخ؟ قراراست درزمان نظرگرفته شده برای هردرس بهترین كارممكن را انجام دهید و بهترین منبع را با توجه به وضعیت خود در آن درس انتخاب كنید. آزمون های قبلی هم ممكن است یكی از منابع شما باشد. دقت كنید برای هردرس و مبحث، منبعی ( وروشی) را انتخاب كنید كه به شما كمك كند در آزمون بعدی كمی بهتر شوید.
سوال 9): برای مطالعه ی درس ها در فاصله ی 3 روزه وقت كم است. آیا می توان به جای مطالعه ی بعضی درس ها فقط تست كار كرد؟
پاسخ: شاید برای دروسی كه قوی هستید بهترین كار ممكنتان تست زدن باشد ولی برای دروسی كه نخوانده اید باید توجه داشته باشید كه مراحل یادگیری 5 مرحله است وهیچ مرحله ای را نمی توان جایگزین دیگری كرد وتا زمانی كه روی مفاهیم كتاب وتمرین اشراف نداشته باشید تست زدن هیچ كمكی به شما نمی كند.
سوال10): با استفاده از روش جمع بندی چند بار می توانیم درس هارا دوره كنیم؟
پاسخ: مباحث مهم تر را به دفعات مرور خواهید كرد. مثلاً اگر پس از اولین آزمون روی مبحث نورهندسی فیزیك تمركز كنید، این مبحث درتمامی آزمون های بعدی كه از خودتان می گیرید تكرار دوره می شود.
سوال 11): من قبل از عید خوب درس نخواندم ولی پس ازعید تلاشم را بیشتر كرده ام. آیا امكان دارد دردوران جمع بندی نواقص كارم را جبران كنم ودرس های عقب مانده را مطالعه كنم؟
پاسخ: بهتر نیست به جای فكر ودغدغه ی درس های عقب مانده، البته آن قسمت هایی را كه قبلاً مطالعه كرده اید از آن خود كنید تا آرامش واطمینان بیشتری بیابید. زیرا درجلسه ی كنكور هیچ چیز ناراحت كننده تر از این نیست كه شما سوالی را كه قبلاً دیده اید ومطالعه كرده اید نتوانید پاسخ دهید. بنا براین به جای فكر كردن به دروس عقب مانده، به این فكر كنید كه چگونه می تو انید به حد ایده آل خودتان برسید.
توصیه مهم برای روزهای باقیمانده و جلسه کنکور
درحال حاضر اكثریت دانش آموزان این تصور را دارند كه هیچ یك از مطالبی كه تا به حال خوانده اند را به یاد ندارند اما نگران نباشید به محض اینكه درجلسه كنكور حاضر شوید وسوالات را ببینید متوجه خواهید شد كه مطالب را به خوبی به خاطر دارید.
اگرهنوز منتظر هستید تا دوره درس ها به پایان برسد وتست كار كنید بدانید كه هیچ گاه این اتفاق نمی افتد درواقع هیچ گاه دوره ی درس ها به اتمام نخواهد رسید چون شما هرمطلبی را كه دوره كنید، مطلبی می ماند كه احساس می كنید فراموش كرده اید واحتیاج به دوره دارد. بنا براین اگر هنوز شروع به تست زدن به صورت منسجم وكنكوری نكرده اید زمان را ازدست ندهید واز همین الان شروع به تست زدن كنید.
درزمان باقی مانده تا كنكور دست به كارهای عجیب نزنید. همان روش مطالعه قبلی كه تا به حال اجرا كرده اید را ادامه دهید. به هیچ عنوان ساعت خواب خود را كم نكنید زیرا بازده مطالعاتی شما را به طرز چشمگیری كاهش خواهد داد.
درزمان باقی مانده تا كنكور شب ها قبل از خواب چند دقیقه وضعیت خود را دركنكور مجسم نمایید. تصوركنید كه سرجلسه كنكور حضور یافته اید وبه پاسخ گویی سوالات مشغول هستید و به راحتی می توانید به تمامی سوالات پاسخ دهید وهیچ گونه مشكلی درجواب گویی به آنها ندارید.ویا خود را در شرایطی تصور كنید كه با سؤالات دشواری مواجه شده اید، استفاده از این روش سبب می شود تا استرس وترس شما از حضور درجلسه ی كنكور تا حد زیادی كاهش یابد.
از همین حالا وضعیت خواب وتغذیه خود را منظم كنید. حتماً به نوعی برنامه ریزی كنید كه صبح ها ساعت 6 از خواب بیدار شوید.
درهفته قبل از كنكور:
درهفته قبل از كنكور مطلب جدید نخوانید.
الف) اگر تست های مجموعه ای را تا به حال تمام نكرده اید، از شما می خواهیم كه فقط سوال های آزمون های سراسری چند سال اخیر را امتحان دهید.
ب) اگر تست های مجموعه ای را تا به حال تمام كرده اید، به شما توصیه می كنیم كه تورق سریع را انجام دهید، می توانید به عنوان منابع از یادداشت هایی كه تا به حال داشته اید، حاشیه نویسی های كنار كتاب ها و به ویژه دفتر تحلیل آزمون وبه طور كلی از این نوع ابزارهای خلاصه برداری ویادداشت برداری می توانید استفاده كنید.
حتماً درتمرین های تست مجموعه ای كه انجام می دهید، تكنیك های مدیریت زمان را اجرا نمایید واین مطلب را فراموش نكنید كه شما نباید درسرجلسه آزمون وقت كم بیاورید و باید برسید یك بار تمامی سوال ها را مطالعه كنید.
روز قبل از كنكور:
به شما توصیه می كنیم كه اصلاً درس نخوانید واگر طاقت واراده كافی را ندارید، حداقل نیمه دوم روز را درس نخوانید ولی به طور كل توصیه مااین است كه روز قبل از كنكور درس نخوانید، چون با معلومات 12 سال قبل خودتون و با جمع بندی یك ما هتون می روید و آزمون می دهید ودرسرجلسه آزمون حاضرمی شوید بنا براین یك روز آخر برای مطالعه اهمیتی ندارد ودراین روز به استراحت كامل بپردازید.
فكر كنید روز قبل از كنگور، روز پس از كنكور است وفكر كنید كه شما هم اكنون امتحان خود را داده اید ودرحد صلاحیت خودتان (هرچه كه بوده) نتیجه گرفته اید.
توصیه می كنیم كه دركنارخانواده و پدرومادرتان باشید و به همراه آنها به پارك یا دامان طبیعت بروید.
توصیه می كنیم فعالیت جسمی وورزشی انجام دهید، چون به شما كمك می كند تا شب كنكورراحت تر بخوابید وكلاً به شما توصیه می كنم كه چند روز مانده به كنكور، اگر بعضی ها، عادت دارید كه شب ها تا دیروقت بیدار بمانید، این عادت را كنار بگذارید وسعی كنید كه به موقع بخوابید.
سعی كنید كه یك فیلم كمدی شاد، روز قبل از كنكور ببینید.
شب قبل از كنكور تا دیروقت بیدار نمانید.
وسایلی را كه خدمتتان عرض می كنم، به پدرومادر خود بسپارید كه شما را كنترل نمایند تا این وسایل را روز قبل از كنكور آماده كرده و درداخل بسته ای قرارداده تا در روز كنكور این وسایل را به همراه خود داشته باشید.
1- كارت ورود به جلسه. 2- شناسنامه ( كارت ورود به جلسه خود را داخل شناسنامه بگذارید، درضمن فراموش نكنید كه شماره داوطلبی خود را دریك جا یادداشت كنید. 3- دو عدد مداد سیاه نرم. 4- پاك كن و سعی كنید پاك كن را از وسط سوراخ كرده و با نخی درگردن خود آویزان كنید كه درجلسه به مشكلی برنخورید. 5- ساعت مچی.
6- بطری آب یك بار مصرف. 7- دستمال كاغذی. 8- سنجاق، تا كارت ورود به جلسه را به سینه خود نصب كنید. 9- تراش . 10- خودكار آبی.
روز قبل از كنكور به حوزه ی برگزاری امتحانتان سری بزنید. ودراطراف آن كمی قدم بزنید. مدت زمانی را كه طول می كشد تا از منزل به حوزه امتحانتان برسید را محاسبه كنید.
شب قبل از كنكور حتماً زود به بستر بروید. در این شب شام رو زودتر بخورید و قبل از رفتن به بستر یك لیوان شیر میل كنید.
روز كنكور:
وسایل اضافی دست و پا گیر را با خود به همراه نبرید ( بردن موبایل و ماشین حساب درجلسه تقلب محسوب می شود).
خانم ها با حجاب كامل و آقایان با لباس وظاهری متعارف وساده سرجلسه حاضر شوید چون تذكردادن مسئولین حوزه به شما ممكن است، باعث آشفتگی ذهنی برای شما شود، بنا براین تمامی ضوابط ومقررات را رعایت كنید.
اگر احیا ناً صندلی شما درسرجلسه مناسب نیست و یا چپ دست هستید، قبل از شروع آزمون با لحنی محترمانه از مراقب جلسه بخواهید تا اقدامات لازم را صورت دهد.
دقت كنید با دست چرب دستتان را بر روی پاسخ برگ نكشید، اگر احیا ناً به شما كیك دادند وكاغذ آن چرب بود ودست شما چرب شود و آن را برروی پاسخ برگ بكشید، ممكن است دستگاه قرائت گر نوری، مشكل برایش داشته باشد.
هریك ربع یك بار به ساعت مچی خود نگاهی بیاندازید.
با توجه به تحقیقات انجام شده درتست هایی كه درجواب آنها شك دارید. اولین گزینه ای كه به ذهن شما می رسد، درست ترین گزینه می باشد. پس اگر تستی را جواب داد ه اید گزینه را تغییر ندهید مگر آنكه برای تغییر كاملاً مطمئن باشید.
گروهی از دانش آموزان جواب تست ها را ابتدا در برگه سوالات وارد می كنند و پس ازآن به پركردن پاسخ نامه می پردازند. این روش از ریسك بالایی برخورداراست وممكن است دچار مشكلات فراوانی شوید. پس بهتر است تست ها را همان زمان كه پاسخ دادید وارد پاسخ نامه كنید وهر 10تست یك بار شماره ی سوال را با شماره ی پاسخ نامه انطباق دهید.
درصد زیادی از اشتباهات دانش آموزان مربوط به عدم دقت به فعل های آخر جملات می باشد برای اینكه درصد این اشتباهات كاهش یابند حتماً دور فعل های آخر جملات را خط بكشید تا به این وسیله دقت بیشتری روی معنی آنها داشته باشید.
دقت داشته باشید باید امتیاز تست ها با هم برابر است پس وقت خود را برای تست های سخت و مبهم یا زمان بر ازدست ندهید. به محض اینكه به این گونه تست ها برخورد كردید با زدن یك ضربدر دركنار شماره تست به سراغ تست بعدی بروید ودرانتهای پاسخ گویی به سوالات، از وقت اضافه ای كه به دلیل كنار گذاشتن ان گونه تست ها بدست آورده اید، می توانید دوباره به تست هایی كه علامت ضربدر دارند مراجعه كنید و به حل آنها بپردازید.
توجه داشته باشید، سرجلسه ی كنكور، اگرچند تا سوال اول درسی رو بلد نباشید، اصلاً روحیه تون رو از دست ندهید چون معمولاً سوال سخت رو اول هردرس می گذارند. پس، با روحیه ای قوی به پاسخ گویی ادامه سؤالات بپردازید و مطمئن باشید كه به راحتی می توانید به سوال ها پاسخ درست رو بدهید. ( حتی سوالهای اول).
دقت كنید، سركنكور، اگر به سوال سختی رسیدید مطمئن باشید كه این سوال برای همه سخت است. اگر شما قادربه پاسخ گویی به آن سوال نیستید حتماً خیلی از داوطلبین هم نمی توانند به این سوال جواب بدهند. پس، كنار سوال علامت بگذارید از روی سوال رد بشوید و بعد از اینكه سوال ها رو تا انتها جواب دادید برگردید و روی اون سوال فكر كنید.
بعد از كنكور:
امكان دارد، بعد از اینكه كنكور تمام شد و به منزل تشریف بردید، شما از نتیجه آزمون خود راضی نباشید و انتظار داشتید كه بهتر ازاین نتیجه می گرفتید، مطمئن باشید كه این به علت روحیه كمال طلبی شماست. وخاطرجمع باشید كه اكثریت داوطلبان كنكور، چنین فكری را می كنند وچنین وضعیتی را دارند و بنده به شما توصیه می كنم كه اولاً بدانید كه این وضعیت برای همه داوطلبان خواهد بود كه از نتیجه ای كه بدست می آورند تا حدی كه می خواهند راضی نیستند و ثانیاً بعد از اینكه رفتید منزل واستراحت كردید تا 2 ساعت ناراحت باشید وگریه كنید ولی بعدش با اطمینان كافی بنشینید و برای دانشگاه آزاد بخوانید، چرا كه شما دو احتمال برای قبولی دارید ودانشگاه آزاد را به خاطراینكه حتی اگر كنكور سراسری را خوب داده اید، از دست نمی دهید.
رشته های تحصیلی خاص (بورسیه):
رشته های تحصیلی خاص نیز در واقع همانند رشته های نیمه متمرکز به شمار می آید، هنگامی که برای دریافت کارت ورود به جلسه آزمون سراسری مراجعه می کنید، برگه ای به شما تحویل خواهند داد که در آن رشته های خاص تحت عنوان بورسیه معرفی شده اند، این رشته ها به موسسات و سازمان های مختلفی تعلق دارند که به طور مستقل دانشجو می پذیرند یا در بعضی از دانشگاه ها، سهمیه هایی را به خود اختصاص داده اند، هر داوطلب می تواند در صورت تمایل، حداکثر دو کد رشته را در کارت ورود به جلسه خود یادداشت کرده و در سر جلسه آزمون، هنگامی که اعلام شد، این کدها را در جای مخصوص در نظر گرفته شده پاسخ برگ خود وارد نماید.
اسامی معرفی شدگان چند برابر ظرفیت این رشته ها توسط پیک سنجش در ویژه نامه مستقلی قبل از توزیع کارنامه و فرم انتخاب رشته، اعلام می شود. نهادها و موسسات اشاره شده از داوطلبان معرفی شده برای انجام مصاحبه، معاینه و سایر مراحل دیگر گزینش، دعوت به عمل می آورند، این گروه از داوطلبان، چه برای مصاحبه، معاینه یا مراحل دیگر مراجعه کرده باشند یا نکرده باشند، یا در مراحل مذکور پذیرفته شده یا نشده باشند هنگام انتخاب رشته باید رشته یا رشته های مذکور را در اولویت 1 تا 9 قرار دهند اگر در این اولویت ها قرار نگیرند، یک یا دو رشته انتخابی داوطلب حذف خواهد شد چنانچه در اولویت های 9 به بعد قرار گیرد، محاسبه نخواهد شد. در غیر این صورت کد رشته های یاد شده که بعد از اولویت 9 باشد، حذف خواهد شد.
تغییر رشته و انتقال از رشته های دارای شرایط خاص (بورسیه) و به طور کلی رشته هایی که پذیرفته شدگان آنها دارای تعهد خاصی هستند ( دبیری، بورسیه مناطق محروم و ...) به سایر رشته ها یا موسسات ممنوع است.
توجه: معرفی شدگان دانشگاه امام حسین (ع) (روزانه و شبانه) و دانشگاه افسری امام علی (ع) می توانند که رشته های دانشگاه های مذکور را در اولویت 1 تا 30 قرار دهند.
دوست داوطلب كنكوری!
اولین حرف:
اگر خود را شكست خورده « بپندارید» شكست می خورید. اگر خود را شكست خورده نپندارید پیروزید. اگر حتی خواستار پیروزی هستید، اما « فكر می كنید» توا نایی آن را ندارید موفق نخواهید شد. اگر « فكر می كنید» كه می بازید، حتماً بازنده می شوید. اگر خود را ا نسانی عاجز و مفلوك « می دا نید» مفلوك وعاجزید. برای پیروزی و دریافت جایزه باید به خود مطمئن باشید. لزوماً همیشه قوی ترین ها وسریع ترین ها پیروز نمی شوند. پیروز كسی است كه « فكر می كند» می تواند پیروز شود.
روش صحیح جمع بندی(خرداد ماه):
اهمیت دوران جمع بندی وروش برنامه ریزی دراین ماه را همه می دانند. با استفاده ی صحیح از ماه خرداد واجرای روش صحیح جمع بندی درهر جایگاهی كه باشید، رشد خواهید كرد.
در ایام باقی مانده سعی كنید به تمرین تست مجموعه ای بپردازید،مجموعه تست هایی كه انتخاب می نمایید ترجیحاً سؤالات كنكور سراسری و آزاد سال های 83 تا 86 باشد،ایام هفته را به 2 بازه 3روزه به همراه روز جمعه كه معمولاً اكثر دانش آموزان دراین روز در كنكورهای آزمایشی شركت می نمایند،تقسیم نمایید ودر هر بازه 3 روز به اینگونه عمل نمایید كه این 3 روز را به 6 نیمروز تقسیم كنید،و در نیمروز اول یك تست مجموعه ای را دقیقاً به مانند شرایط كنكور از خود امتحان بگیرید وپس از تحلیل این آزمون به این گونه عمل نمایید كه هر نیمروز از این 5 نیمروز باقی مانده را به مطالعه یك درس اختصاصی بپردازید،حال برای تعیین نیاز خود دردروس اختصاصی به این گونه عمل نمایید كه در هر درس،بخشی از آن درس را میخوانید كه بیشترین تعداد سؤالات غلط یا نزده در آزمون مذكور از آن بخش یا فصل كتاب باشد،حال اگر شما در بازه 3 روزه بعدی،تست مجموعه ای دیگری را از خود آزمون بگیرید،این بار نیاز به مطالعه بخش های دیگری از دروس را خواهید داشت،بعد از اینكه چند سری به این نحو عمل نمودید خواهید دید كه مهمترین بخش های كتب كه بیشترین ضعف را در آنها داشته اید مورد مطالعه قرار گرفته اند.
لازم به ذكر است كه شما باید در این ایام فارغ از اجرای این روش به هر روز حدود 4 ساعت را به مطالعه و مرور دروس عمومی اختصاص دهید
دوران جمع بندی، زمان تثبیت یافته هاست نه یادگیری. بنابراین مطالب جدید نخوانید.
همان طور كه ذكر شد، شرایط كنكور را از هر نظر شبیه سازی كنید. این كار باعث می شود تا درروز كنكور، شرایط بسیار آرامی را سپری كنید.
اگر هنوز متقاعد نشده اید كه این روش، بسیار مفیدتر است، دست كم 2 دوره (6روز) این كار را انجام دهید و درآزمون سوم ( روزهفتم) خواهید دید كه چه تحولی در آزمون شما ایجاد شده است.
اگرچه این مطالب را مبتکران برای آزمونهای خودش نوشته است اما مرور آنها برای آشنایی بیشتر با سوالات سال گذشته مفید است.
عربی عمومی
در کنکور سراسری عموماً 8 سؤال به ترجمه مربوط میشود که برای زدن این تستها علاوه بر تسلط بر لغات و اصطلاحات مهم کتاب، باید بر روی قواعد هم مسلط باشید.
بهخصوص قواعدی مانند تشخیص زمان فعل، تشخیص افعال مجزوم و منصوب و بهخصوص
جملههای شرطی و نحوهی ترجمه صحیح آنها . تشخیص مرجع حال، ضمیر و . . .
ترجمهی صحیح ترکیبهای وصفی اضافی و . . .
علاوه بر این 8 تست، یک متن عربی داده میشود که از آن 4 سؤال درک مطلب میآید. که برای پاسخ دادن باید بتوانید آن متن را کامل ترجمه کنید و مفهومش را دریابید. و چون این متن قابل پیشبینی نبوده و الزاماً از متون کتاب هم نیست باید بر لغات و اصطلاحات کتابهای درسیتان کاملاً مسلط باشید.
2 سؤال ترکیب ( تشکیل ) و 3 سؤال تجزیه هم از این متن مطرح میشود. سؤالات مربوط به ترکیب را عموماً نمیتوان به درس و مبحث خاصی نسبت داد و گاه از 3 یا 4 درس تشکیل میشود!!
برای زدن تستهای تجزیه هم باید بر مباحث مربوط به صرف مسلط باشید هر چند که گاه با تشخیص نقش کلمه در جمله که در انتهای گزینهها مشخص میشود هم میتوان به تست پاسخ داد.
8 سؤال دیگر کنکور هم اختصاص به قواعد داد! و عموماً هر سؤال مربوط به یک مبحث خاص میشود.
در ادامه نتایج بررسی سوالات قواعد کنکور (8 سوال) و آزمون های جامع آمده است .
شباهت سؤالات کنکور با آزمونهای جامع (10، 11، 12) مبتکران را در جدول های زیر میتوانید مشاهده کنید :
رشته تجربی – عربی 2 | |||||
درس |
مبحث |
کنکور |
آزمون 10 |
آزمون 11 |
آزمون 12 |
1 |
معرفه و نکره |
|
|
|
1 |
2 |
اعراب فرعی |
1 |
1 |
|
|
3 |
اعراب فرعی |
|
|
|
|
4 |
اعراب محلی و تقدیری |
|
|
|
|
5 |
اضافه، وصف |
1 |
|
|
2 |
6 |
اعراب فعل مضارع(رفع و نصب) |
|
|
1 |
|
7 |
اعراب فعل مضارع(جزم) |
|
|
|
|
8 |
معلوم و مجهول |
1 |
1 |
|
|
9 |
افعال ناقصه |
|
1 |
1 |
1 |
10 |
حروف مشبهه، لای نفی جنس |
|
|
| |
|
مجموع |
3 |
3 |
2 |
4 |
رشته تجربی– عربی3 | |||||
درس |
مبحث |
کنکور |
آزمون 10 |
آزمون 11 |
آزمون 12 |
1 |
معتل (مثال و اجوف) |
1 |
1 |
|
1 |
2 |
معتل (ناقص) |
|
| ||
3 |
مفعول مطلق و مفعول فیه |
2 |
1 |
3 |
|
4 |
حال |
1 |
1 |
1 |
1 |
5 |
تمیز |
|
1 |
1 |
1 |
6 |
استثناء |
|
1 |
|
1 |
7 |
منادی |
1 |
1 |
|
1 |
|
مجموع |
5 |
6 |
5 |
5 |
توضیح:
همانطور که می بینید در سوالات مربوط به قواعد در کنکور تجربی، عربی 3 سهم بیشتری از سوالات را به خود اختصاص داده است. اما مطمئناً می دانید که عربی جزء دروسی است که مطالب و قواعد آن به هم پیوسته است و شما تا مطالب پایه ای تر را ندانید موفق به تسلط بر مباحث مهم تر نخواهید شد.
نکته1: سؤال 47 آزمون 11 و 44 آزمون 12 ریاضی تجربی
مبتکران جزء سؤالاتی بودند که چند مبحث را در خود جا داده بود و نمیتوان آن را به درس خاصی منسوب کرد.
مباحث سؤال 44 : تطابق حال با ذوالحال، تنوین نگرفتن مضاف و غیرمنصرف
مباحث سؤآل 47: تشخیص مفعول فیه، مفعول به، نوع منادا، انواع اعراب
نکته 2: گاهی ممکن است به تستی بر بخورید که صورت سؤال ذهن شما را سریعاً به مبحث خاصی سوق میدهد! اما در اصل نکات دیگری در قالب آن سؤال مورد توجه مؤلف بوده است که کاملاً با صورت سؤال متمایز است.
تحلیل سوالات قواعد عربی کنکور تجربی 88 و مقایسه ی آن با آزمون های جامع مبتکران :
تحلیل سوالات قواعد کنکور تجربی88 و مقایسهی آن با آزمونهای جامع | ||||
سوالات کنکور |
88 تجربی |
آزمون 10 |
آزمون11 |
آزمون 12 |
معتل |
تشخیص فعل معتل |
تشخیص مثال |
|
صرف فعل معتل |
معلوم و مجهول |
تبدیل معلوم به مجهول |
معلوم کردن مجهول |
|
|
ظرف |
تشخیص مفعول فیه |
تشخیص مفعول فیه |
تشخیص مفعول فیه (2) |
|
صفت و موصوف |
تشخیص صفت |
|
|
تشخیص جمله وصفیه و اعدادی که صفت هستند |
مفعول مطلق |
تشخیص مفعول مطلق نوعی |
|
|
|
حال |
تشخیص جمله حالیه |
تشخیص مرجع حال |
تشخیص حال و ذوالحال |
تشخیص حال |
انواع اعراب |
تشخیص اعراب اصلی و محلی |
اعراب فرعی |
|
|
منادا |
شرایط منادا |
شرایط منادا |
|
شرایط منادا |
آزمون تستی عربی (2) رشته تجربی رياضى درس [ 1؛2 ] حمزه خان بيگــى | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1 ) كَمْ خَطَأ فِـــى الْعِبَـــارَةِ التَّالِيَــةِ ؟ « يُحِبُّ الْمُسْلِمِيْنَ أوْلادُهُمْ . » الف )1 . ب ) 2 . ج ) 3 . د ) 4 . 2 ) مَا هُوَ الْخَطَأ لِلْفِرَاغِ ؟ « فَشِلَ ...... فِى الدُّنْيَا . » الف ) الْكَاذِبِيْنَ . ب) الْمُنَافِقَانِ . ج ) الْكَاذِبُونَ . د ) الْكَاذِبَانِ . 3 ) أكْمِلْ الْفِرَاغَ بِالْكَلِمَةِ الْمُنَاسَبَةِ . « أُنْصُرْ ...... الْمَظْلُومَ .» الف ) أخُوكَ . ب ) أخَــاكَ . ج ) أخِيْكَ . د ) أخَـكَ . 4 ) مَـا هُوَ الْخَطَأ ؟ الف ) جَـاءَ أبُــوهُ . ب ) رُأَيْتُ أبُـوهَـا . ج ) هَـذَا أبُــوهُـمَا . د ) سَلَّمْتُ عَلَي أبِيْهِ . 5 ) مَـا هُوَ الْخَطَأ حَسِبَ الْمَعْنَــي ؟ الف )« دَابِرُ» : ريشه . ب ) « قَاصِم»: تقسيم كننده . ج ) «إقَامَه»: درست كردن؛ به راه آوردن . د ) «عِوَج»: انحراف . 6 ) أكْمِلْ الْفِرَاغَ بِالْكَلِمَةِ الْمُنَاسَبَةِ . « فَرِحْتْ ......فِــى الصَّفِّ .» الف ) النَّاجِحَاتَ . ب ) النَّاجِحَاتِ . ج ) النَّاجِحَاتُ . د ) النَّاجِحَاتٍ . 7 ) مَـا هُوَ الصَّحِيْحَ لِلْفِـرَاغِ ؟ « الْجِبَـالُ ........ مَـرَّ السَّحَـابِ .» الف ) يَمُـرُّ . ب )يَمُـرُّوْنَ . ج ) تَمُـرُّ . د ) يَمْـرُرْنَ . 8 ) مَـا هُوَ الْخَطَأ ؟ الف ) جَلَسَتْ الْمُعَلِّمَـةُ . ب ) رَأيْتُ الْمُعَلِّمَـاتَ . ج ) سَلَّمْتُ عَلَي الْمُعَلِّمَـاتِ . د ) جَلَسَتْ الْمُعَلِّمَـاتُ . 9) مَـا هُوَ الصَّحِيْحَ لِلْفِـرَاغِ ؟ « ألَيْـسَ ألَلَّهُ بِــ........ بِـالشَّاكِرِيْنَ.» الف ) أعْلَـمٍ . ب ) أعْلَمَ . ج ) أعْلَــمِ . د ) إعْلَــمُ . 10 )أیُّ كَلِمَـهٍ مُنَـاسَبَـهٍ لِلْفِـرَاغٍ ؟ « سَـاعِدْ .......... فِِــى الشِّــدَّةِ.» الف ) أبِيْـكَ . ب ) أبَـاكَ . ج ) أبُـوكَ . د ) أبَــكَ . 11) مَـاهِـيَ التَّرْجَمَة الصَّحِيْحَةُ لِلْعِبَارةِ التَّـــالِيَـةِ؟ « عِنْدِي فِكْرةٌ ! نُعَلِّقُ جَرَساً عَلَي رَقَبَةِ الْقِطَّةِ .» الف ) فكري در سر دارد ! زنگي را به گردن سگ مي آويزيم . ب )فكري دارم! زنگي را به گردن گربه مي آويزيم . ج ) فكري دارد! زنگي را به گردن سگ مي آويزد . د ) فكري دارم! زنگ را به گردن گربه خواهيم آويخت . 12 ) مَـا هُوَ الصَّحِيْحَ لِلْفِـرَاغِ ؟ « الْأبْنَـاءَ وَرَثُـوا ....... بَعْدَ حَيَاتِـهِ .» الف ) أبُوْهُمْ. ب ) أبَـاهُمْ . ج ) أبِيْهِـمْ . د ) أخِيْهِمْ . 13 ) فِي أيِّ عِبَـارَةٍ إسْتَعْمِلَتْ الْعَلَامَـةُ الْفَـرْعِيَّـةُ لِلْإعْرَابِ ؟ الف) إنْتَخِبْ بَيْنَ هَـذَيْنِ الْأمْرَيْنِ . ب ) يَذْهَبُ التَّلْمِيْذُ إلَي الْمَدْرَسَةِ . ج ) سَلَّمْتُ عَلَي مُحَمَّدٍ . د ) هُوَ قَرَأ الْقُـرْآنَ . 14 ) كَمْ خَطَأ فِـــى الْعِبَـــارَةِ التَّالِيَــةِ ؟ « يُدَافِعُوْنَ الْمُسْلِمِيْنَ عَنْ هُوِيَّتِةِ . الف ) أرْبَعَةٌ . ب ) ثَلَاثَةٌ . ج ) إثْنَانِ . د ) وَاحِدٌ . 15 ) عَيِّـنْ مَـا لَيْسَ فِـى الْعِبَارَةِ التَّـالِيـَةِ : « لَا يَجْعَلُوْنَ فِـى الْمَخَـازِنِ شَيْئـاً لَذِي الْحَـاجَةِ .» الف ) مَفْعُوْلٌ بِهِ . ب ) مِنْ أسْمَاءِ خُمْسَةِ . ج ) إسْمَـانِ مُشْتَقَّـانِ . د ) مُضَـافٌ إلَيْـةِ . 16 ) مَـاهِـيَ التَّرْجَمَة الصَّحِيْحَةُ لِلْعِبَارةِ التَّـــالِيَـةِ؟ « وَ بَعْدَ مُدَّةٍ أصْبَحَ مِنْ أعْظَمِ عُلَمَـاءِ عَصْرِهِ .» الف ) فاضل ترين دانشمند زمان خود شد . ب ) از بزرگ ترين دانشمندان شد . ج ) از بزرگ ترين دانشمندان زمان خود شد . د ) از فاضل ترين دانشمندان زمان مي شود . 17 ) مَـاهِـيَ التَّرْجَمَة الصَّحِيْحَةُ لِلْعِبَارةِ التَّـــالِيَـةِ؟ « تَوَصَّلَ الْبَاحِثُوْنَ فِـى الْقَرْنِ الْعِشْرِيْنَ إلَي نَظَـرِيَّـةٍ .» الف ) محققان در قرن بيستم به نظريه اي دست مي يابند . ب) مُحقّق در قرن بيستم به نظريه اي رسيد . ج ) مُحقّق در قرن نوزدهم به نظريه اي دست يافت . د) مُحقّقان در قرن بيستم به يك نظريه دست يافتند. 18 ) أيُّ كَلِمَـةٍمَمْنُوعَـةٍ مِنَ الصَّرفِ ؟ الف ) ظُهُوْر. ب )مَظْهَر . ج )مَظَاهِر . د ) ظَاهِر . 19 ) مَـا هُـوَ الْمُنَـاسِبُ لِلْفِـرَاغِ ؟ « إسْتَمَعْتُ إلَي كَلَامٍ .......... . » الف ) أفْصَحٍ . ب ) أفْصَحَ . ج ) أفْصَحِ . د ) أفْصَحاً . 20 ) مَـا هُـوَ الْخَطَأ ؟ الف ) فَلَسْطِينُ أرْضُالْأنْبِيَـاءِ . ب ) الْأعْدَاءُ غَصَبُـوْا فَلَسْطِيْنَ . ج ) الْأعْدَاءُ قَتَلُـوْا الْأطْفَـالَ فِـى فَلَسْطِيْنِ . د ) مَرَرْتُ بِيُوسُفَ .
نام ؛ نام خانوادگي ؛ شعبه ؛ مدَّت : 25 دقيقه .
تعداد صحيح : تست . تعداد غلط : تست . درصد : % . رتبه :
|
عربي :
اکثر داوطلبان به هيچ عنوان از کتاب درسي استفاده نمي کنند ، چون اين درس در پيش دانشگاهي (بجز در رشته ي انساني ) تدريس نمي شود ،
کتب عربي به فراموشي سپرده مي شوند و همه به خواندن يک کتاب کمک درسي يا جزوه و زدن تستهاي طبقه بندي قناعت مي کنند ، در حالي که در سالهاي اخير خيلي به ترجمه و درک مطلب در عربي اهميت داده شده است و خيلي از تستهاي قواعد هم در صورت معني کردن درست سوال و گزينه ها حل مي شوند .
پس بايد به کل کتاب اشراف داشته باشيد . اما چگونه ؟؟؟
1- ابتدا بايد قواعد هر درس را از روي کتاب و جزوه ي مدرسه بخوانيم .
2- تمرينهاي هر درس را بدون نگاه کردن به پاسخها حل مي کنيم و تک تک آنها را در طول حل کردن معني مي کنيم .
3- بعد از جا افتادن قواعد، متن آن درس را خط به خط مي خوانيم و جملات را تجزيه و تحليل و معني مي کنيم .
4- سعي کنيد معني کلمات را در جمله ياد بگيريد تا بهتر در ذهن بماند .
5- تستهاي عربي را به صورت مخلوط بزنيد نه به صورت طبقه بندي ، زيرا مثلا" وقتي شما در حال زدن تست مجرورات هستيد ، مسلما" ناخودآگاه گزينه اي که کسره دارد را انتخاب مي کنيد و متوجه نمي شويد بالاخره آن درس را ياد گرفته ايد يا نه!!!
6- در حين زدن تست، سوالها و تک تک گزينه ها را معني کنيد حتي اگر تست ترجمه نباشد و فقط قواعد را در نظر داشته باشد.
■■ عيّن الأصحّ والأدقّ فـى الترجمة أوالتعريب أو المفهوم للأسئلة (26 - 33):
26- «لمّا رجعت الأمّ قالت لهم: ألم تُراقبن حركات الفلاح حتّي تُخبرننـى هل يُهَدِّدُنا خطر؟ »
1) هنوز مادر باز نگشته بود كه از آنها پرسيد: آيا مراقب حركات كشاورز بودند و آيا خطري ما را تهديد نميكند؟
2) هنگامي كه مادر بازگشت به آنها گفت: آيا مراقب حركات كشاورز نبوديد تا اينكه مرا خبر دهيد، آيا خطري ما را تهديد ميكند؟
3) موقعي كه مادر برگشت يكي از آنها گفت: آيا مراقب حركات دهقان بوديد تا با خبر شويد كه خطري ما را تهديد ميكند؟
4) وقتي كه مادر باز گشت از آنان پرسيد: براي چه مراقب كشاورز نبوديد تا مطلع شويد كه خطري تهديدمان ميكند؟
27- «هل تَعلمون أنّ الأعداء لا يُريدون لكم غَيرالضَياع والنَّهب والجرّ إلي التَبعيَّة و الأسْر؟!»
1) آيا ميدانيد كه دشمنان براي شما جز نابودي، غارت و كشاندن به سوي وابستگي و اسارت را نميخواهند؟!
2) آيا ميدانيد كه دشمنان شما، برايتان فقط سردرگمي ، غارت، پيروي و اسارت از آنها را ميخواهند؟!
3) آيا دانستهايد كه خواسته تجاوزگران جز تباهي و غارت و دنباله روي و اسارت نيست؟!
4) آيا ميدانيد كه دشمن براي شما چيزي جز تباه شدن و از دست دادن ثروت و پيروي از آنها را نميخواهند؟!
28- «هَل تَسمحين لـى بالذهاب ، إنّى لن أترك يَدها وَاللهُ خيرٌ حافظاً »
1) آيا اجازه ميدهي برويم، من هيچ وقت او را ترك نميكنم، خداوند بهترين نگه دارنده است.
2) آيا به من اجازه ميدهي كه بروم، به خدا سوگند كه او را خوب حفظ ميكنم و هرگز رهايش نميكنم.
3) آيا با رفتنم موافقت ميكني، من هرگز رهايت نخواهم كرد، اگرچه خداوند بهترين نگه دارنده است.
4) آيا به من اجازه رفتن را ميدهي، من هرگز دست او را رها نخواهم كرد و خداوند بهترين حافظ است.
29- عيّن الخطأ :
1) نُبارك طالباتٍ يجتهدن من أجل المستقبل = به دانش آموزانی که به خاطر آينده تلاش کرده اند تبريک می گوييم.
2) رأيت حمامة تُغرّد فوقَ الشجرة = کبوتری را که بالای درخت آواز می خواند ديدم .
3) أجَبنا عن أسئلةٍ قد رأيناها سابقاً = به سؤالاتی پاسخ داديم که قبلا آنها را ديده بوديم .
4) نحن طلابٌ لم نتکاسل فـى دروسنا = ما دانش آموزانی هستيم که در درسهايمان تنبلی نکرده ايم.
30- «هنگامي که ماه پرتوهاي نقره فام خود را ظاهر کرد، منظره، زيبا و دلپسند گرديد»
1) حينما أظهر القمر أشعّته الفِضّيَّة أصبح المنظر جميلاً رائِعاً. 2) القمر عندما أظهر شعاعَه الفضىّ صار المنظر أجمل و أروع.
3) لمّا ظهرت أشعة القمر الفِضّيَّة أصبح المنظر رائعاً جميلاً. 4) بينما تظهر أشعة
القمر الفضىّ يُصبح المنظر جميلاً رائعاً.
31- «ما بايد علم را بجوييم و تنبلي نكنيم ، براي اينكه موفقيت ما در طلب علم است»
1) علينا أنْ نطلب العلم و لا نَكسل لأنّ نجاحنا فـى طلب العلم .
2) يجبُ علينا أنْ نبحث عن العلم و لا نَكسل لأنّ التوفيق فـى العلم.
3) لِنطلبْ نحن العلم و لا نَتكاسل لأنّ النجاح فـى مُطالبة العلم .
4) لابُدّ أنْ نطلب العلم و لا نكسل لأنّ توفيقنا فـى مُطالبة العلوم .
32- عيّن الصحيح:
1) مردم از اشخاص خودخواه بيزارند = الناسُ لا يحبّون الراضى عن نفسه .
2) خردمند كسي است كه از تجربه ديگران پند بگيرد = العاقل مَن يعتبر بتجربة الآخرين.
3) تلاشگران براي تحقق اهداف تلاش ميكنند = المجتهدان يُحاولون أن يُحقّقوا أهدافهم .
4) در دنيا خود را پيش از ديگران محاسبه كنيد = حاسِبوا الآخرينَ قَبل اَنفسكم فـى الدنيا.
33- عيّن الصحيح فـى المفهوم: «قَصِّر الآمال فـى الدنيا تَفُزْ فَدليلُ العقل تقصير الأمَل»
1) إنّ العاقل، عينه بصيرة و يده قصيرة. 2) إنّما الفائز من قَصّر عقلَه لآماله فـى الدنيا.
3) إنَّ تقصير الآمال نتيجة تقصير العقول. 4) إنّ العاقل من كانت آماله قصيرة فـى الدنيا.
34- عیِّن الصّحیح فـى إعراب ما اُشیر إلیه بخطٍّ:
«لاتَقُلْ أصلى و فصلى أبداً إنّما أصل الفتی ماقَد حصل»
1) منصوب تقدیراً – مجرورتقدیراً 2)مرفوع تقدیراً – مرفوع تقدیراً
3) منصوب محلاً – مرفوع محلاً 4) منصوب – مجرور محلاً
35- عیِّن الصحیح للفراغ: «شاهدتُ بناء . . . یَمُرُّ أمامَه نهرٌ . . .»
1) عالٍ – جارٍ 2) عالیاً – جاریاً 3) عالیاً – جارٍ 4) عالـى – جارى
36- أیّ عبارة لایشتمل علی الترکیب الوصفى.
1) السلامَ علی عبادِ الله الصالحینَ. 2) لاتَعتمد علی النفس الأمّارة.
3) ﴿مِن المؤمنین رجالٌ صدقوا ماعاهدوا اللهَ علیه﴾ 4) الحسنُ و الحسینُ سَیِّدا شباب أهل الجَنَّةِ.
37- میّز الذى یختلف نوع إعرابه عن البقیه.
1) الدنیا مزرعة الآخرة. 2) رأیت القاضى فـى المحکمة.
3) هوالذى أرسل رَسُولَهُ بِالهُدی. 4) ماعندکم ینفدُ و ماعنداللهِ باقٍ.
38- عیِّن الصحیح: «قام الطلّاب بواجباتهم فـى. . . و . . .»
1) أربعة أیامٍ – ثلاث لیالٍ 2) أربع یومٍ – ثلاثة لیلةٍ 3) ثلاث أیامٍ – أربعة لیالٍ 4) ثلاثة یوم – أربع لیلةٍ
39- فـى أىّ عبارةِ یختلفُ نوعَ اعرابِ «الفاعل» ؟
ٍ |
3) ﴿فَفَزِعَ مَن فـى السّماواتِ ومَن فـى الارض﴾ 4) ﴿لقد خَلقنا الانسانَ فـى أحسنِ تقویمٍ﴾
40- أى عبارة لایکون فیه الإعراب الـمحلى.
1) الجاهلُ مَن یَتبعُ الهَوی. 2) الراضى عَن عَملهِ لایَتقدَّمُ.
3) هذانِ الصَّدیقان مسافرانِ إلی مشهد. 4) ﴿رَبِّ اجعلْ هذاالبلدَ آمناً﴾
41- عيّن الصحيح للفراغ : « ... ، ... يُدافعون عن حقوق المظلومين»
1) مُسلِمو ايرانَ 2) مُسلمون الايرانَ 3) الـمسلمى ايرانِ 4) مُسلمين ايرانَ
42- عيّن الجواب الذى لا يختلف فيه اعراب المضارع :
1) ﴿ وَنَحن نُسبِّح و نُقدِّس لك﴾ 2) ﴿ ألا تُحبّون أن يَغفرالله لكم ﴾
3) ﴿ لن تنالوا البرّ حتي تُنفقوا ممّا تُحبّون ﴾ 4) ﴿ اللهمَّ أسألك أنْ تدخلنـى الجنة ﴾
43- عيّن الصحيح فـى إعراب الفعل المضارع:
1) لايلعبون : مرفوع بالواو 2) حتي تنصرا : منصوب بالألف
3) لَنْ تجلسنَ : منصوب بالفتحة 4) تُطالعين : مرفوع بثبوت نون الاعراب
44- ما هو الخطأ عن الآیاتِ الکریمة؟
ِ |
1) ﴿وعلی الله فلیَتَوکّل المؤمنونَ﴾= مضارع مجزوم بلام الامر
2) ﴿إیَّاك نعبدُ و إیَّاك نستعین﴾ = مفعول به و محلاً منصوب
3) ﴿ولِلّهِ غَیبُ السّماواتِ و الارضِ﴾ = خبر مفرد و مرفوع
4) ﴿واللهُ یَبْسُطُ الرّزقَ لِمَن یَشاء ﴾ = مفعول به و منصوب
■ عیّن التشکیل الصحیح (45 - 46):
45- «الافضل لنا مواجهة حقائق الحياة المرة بالتفاؤل»
1) مُواجِهَةُ - حَقائقَ - الحَيَاةَ
2) الأفْضَلُ - مُواجَهَةُ - حَقائقِ
3) الأفْضَلُ - حَقائقَ - المُرَّةَ
4) الحَيَاةَ - المرَّةِ - بالتَفاؤُلِ
46- «الهى نبهنـى لذكرك فـى أوقات الغفلة»
1) اِلَهى - نَبَّهَنِى - أوْقاتِ
2) لِذِكْرِك - أوْقاتَ - الغَفْلَةِ
3) اِلَهى - نَبِّهْنِى - لِذِكْرِكَ
4) نَبَهَنِى - أوقاتِ - الغَفْلَةِ
حروف زائد |
وزن مصدر |
وزن امر |
وزن مضارع |
وزن ماضي |
1- با ب إفعا ل ← | ||
همزه ( أ ) |
إفْعال ← |
أفْعِلْ ← |
يُفْعِلُ ← |
أفْعَل َ ← | |||
توضيحات : همزه، حرف زائد در باب إفعال، حرف اول مي باشد . |
مثال مصدر |
مثال امر |
مثال مضارع |
مثال ماضي |
ضمير |
شكل وصيغه |
رديف |
إخْراج |
يُخْرِجُ |
أخْرَجَ |
هو |
للغا ئب |
1- | ||
يُخْرِجانِ |
أخْرَجا |
هما |
للغا ئبينِ |
2- | |||
يُخْرِجُوْنَ |
أخْرَجُوا |
هم |
للغا ئبينَ |
3- | |||
تُخْرِجُ |
أخْرَجَتْ |
هي |
للغا ئبة |
4- | |||
تُخْرِجانِ |
أخْرَجَتا |
هما |
للغائبتينِ |
5- | |||
يُخْرِجْنَ |
أخْرَجْنَ |
هنّ |
للغا ئبا تِ |
6- | |||
أخْرِجْ |
تُخْرِجُ |
أخْرَجْتَ |
انتَ |
للمخاطب |
7- | ||
أخْرِجا |
تُخْرِجانِ |
أخْرَجْتُما |
انتما |
للمخا طبينِ |
8- | ||
أخْرِجُوا |
تُخْرِجُوْنَ |
أخْرَجْتُمْ |
انتم |
للمخا طبينَ |
9- | ||
أخْرِجِي |
تُخْرِجينَ |
أخْرَجْتِ |
انتِ |
للمخا طبة |
10- | ||
أخْرِجا |
تُخْرِجانِ |
أخْرَجْتُما |
انتما |
للمخا طبتينِ |
11- | ||
أخْرِجْنَ |
تُخْرِجْنَ |
أخْرَجْتُنَّ |
انتنّ |
للمخا طباتِ |
12- | ||
اُخْرِجُ |
أخْرَجْتُ |
انا |
لمتكلم وحده |
13- | |||
نُخْرِجُ |
أخْرَجْنا |
نحن |
لمتكلم مع الغير |
14- |
حروف زائد |
وزن مصدر |
وزن امر |
وزن مضارع |
وزن ماضي |
2- با ب تفعيل ← | |||
تشديد يا تكرار عين الفعل |
تفعيل ← |
فَعِّلْ← |
يُفَعِّلُ← |
فََعَّل←َ | ||||
توضيحات : منظور از عين الفعل ،حرف وسط فعل ماضي است . |
مثال مصدر |
مثال امر |
مثال مضارع |
مثال ماضي |
ضمير |
شكل وصيغه |
رديف | |
تَنْزِيل |
يُنَزِّلُ |
نَزَّ لَ |
هو |
للغا ئب |
1- | |||
يُنَزِّلانِ |
نَزَّلا |
هما |
للغا ئبينِ |
2- | ||||
يُنَزِّلُونَ |
نَزَّ لُوا |
هم |
للغا ئبينَ |
3- | ||||
تُنَزِّلُ |
نَزَّ لَتْ |
هي |
للغا ئبة |
4- | ||||
تُنَزِّلانِ |
نَزَّلََتا |
هما |
للغائبتينِ |
5- | ||||
يُنَزِّلْنَ |
نَزَّ لْنَ |
هنّ |
للغا ئبا تِ |
6- | ||||
نَزِّلْ |
تُنَزِّلُ |
نَزَّ لْتَ |
انتَ |
للمخاطب |
7- | |||
نَزِّلا |
تُنَزِّلانِ |
نَزََّ لْتُما |
انتما |
للمخا طبينِ |
8- | |||
نَزِّلُوا |
تُنَزِّلُونَ |
نَزَّ لْتُمْْ |
انتم |
للمخا طبينَ |
9- | |||
نَزِّلِي |
تُنَزِّلينَ |
نَزَّ لْتِ |
انتِ |
للمخا طبة |
10- | |||
نَزِّلا |
تُنَزِّلانِ |
نَزَّ لْتُماْ |
انتما |
للمخا طبتينِ |
11- | |||
نَزِّلْنَ |
تُنَزِّلنَ |
نَزَّ لْتُنَّ |
انتنّ |
للمخا طباتِ |
12- | |||
اُنَزِّلُ |
نَزَّ لْتُ |
انا |
لمتكلم وحده |
13- | ||||
نُنزِّلُ |
نَزَّ لْنا |
نحن |
لمتكلم مع الغير |
14- | ||||
حروف زائد |
وزن مصدر |
وزن امر |
وزن مضارع |
وزن ماضي |
3- با ب مُفاعَلَة ← | |||
الف(حرف دوم) |
مُفاعَلَة يا ← فِعا ل |
فاعِلْ ← |
يُفاعِلُ ← |
فاعَلَ َ← | ||||
توضيحات: الف حرف زائد در باب مفاعلة حرف دوم مي باشد . |
مثال مصدر |
مثال امر |
مثال مضارع |
مثال ماضي |
ضمير |
شكل وصيغه |
رديف | |
مجاهَدَة يا جِِِهاد توضيحات : نكته: تنها بابي كه دو مصدر دارد، باب مفاعلة است . |
يُجاهِدُ |
جاهَدَ |
هو |
للغا ئب |
1- | |||
يُجاهِدانِ |
جاهَدَا |
هما |
للغا ئبينِ |
2- | ||||
يُجاهِدونَ |
جاهَدُوْا |
هم |
للغا ئبينَ |
3- | ||||
تُجاهِدُ |
جاهَدَ تْ |
هي |
للغا ئبة |
4- | ||||
تُجاهِدانِ |
جاهَدَتا |
هما |
للغائبتينِ |
5- | ||||
يُجاهِدْ نَ |
جاهَدْنَ |
هنّ |
للغا ئبا تِ |
6- | ||||
جاهِدْ |
تُجاهِدُ |
جاهَدْ تَ |
انتَ |
للمخاطب |
7- | |||
جاهِدَا |
تُجاهِدانِ |
جاهَدْتُما |
انتما |
للمخا طبينِ |
8- | |||
جاهِدُوْا |
تُجاهِدُونَ |
جاهَدْتُم |
انتم |
للمخا طبينَ |
9- | |||
جاهِدي |
تُجاهِدينَ |
جاهَدْ تِ |
انتِ |
للمخا طبة |
10- | |||
جاهِدا |
تُجاهِدانِ |
جاهَدْ تُما |
انتما |
للمخا طبتينِ |
11- | |||
جاهِدْنَ |
تُجاهِدْ نَ |
جاهَدْ تُنَّ |
انتنّ |
للمخا طباتِ |
12- | |||
اُجاهِدُ |
جاهَدْ تُ |
انا |
لمتكلم وحده |
13- | ||||
نُجاهِدُ |
جاهَدْنا |
نحن |
لمتكلم مع الغير |
14- | ||||
حروف زائد |
وزن مصدر |
وزن امر |
وزن مضارع |
وزن ماضي |
4- با ب تَفاعُل ← | |||
ت + الف |
← تَفاعُل |
تَفاعَلْ ← |
يَتَفاعَلُ ← |
تَفاعَلَ ← | ||||
توضيحات : حتماً اوّل (ت) و بعد (الف ) به عنوان حروف زائد ذكر شود . |
مثال مصدر |
مثال امر |
مثال مضارع |
مثال ماضي |
ضمير |
شكل وصيغه |
رديف | |
تَجارُب |
يَتَجا رَبُ |
تَجارَبَ |
هو |
للغا ئب |
1- | |||
يَتَجا رَبا نِ |
تَجارَبا |
هما |
للغا ئبينِ |
2- | ||||
يَتَجا رَبُو نَ |
تَجارَبُوا |
هم |
للغا ئبينَ |
3- | ||||
تَتَجارَبُ |
تَجارَبَتْ |
هي |
للغا ئبة |
4- | ||||
تَتَجارَبا نِ |
تَجارَبتا |
هما |
للغا ئبتينِ |
5- | ||||
يَتَجا رَبْنَ |
تَجارَبْنَ |
هنّ |
للغا ئبا تِ |
6- | ||||
تَجارَبْ |
تَتَجارَبُ |
تَجارَبْتَ |
انتَ |
للمخاطب |
7- | |||
تَجارَبا |
تَتَجارَبا نِ |
تَجارَبْتُما |
انتما |
للمخا طبينِ |
8- | |||
تَجارَبُوا |
تَتَجارَبُوْ نَ |
تَجارَبْتُمْ |
انتم |
للمخا طبينَ |
9- | |||
تَجارَبِي |
تَتَجارَبِينَ |
تَجارَبْتِ |
انتِ |
للمخا طبة |
10- | |||
تَجارَبا |
تَتَجارَبا نِ |
تَجارَبْتُما |
انتما |
للمخا طبتينِ |
11- | |||
تَجارَبْنَ |
تَتَجارَبْنَ |
تَجارَبْتُنَّ |
انتنّ |
للمخا طباتِ |
12- | |||
أتَجارَبُ |
تَجارَبْتُ |
انا |
لمتكلم وحده |
13- | ||||
نَتَجارَبُ |
تَجارَبْنا |
نحن |
لمتكلم مع الغير |
14- | ||||
حروف زائد |
وزن مصدر |
وزن امر |
وزن مضارع |
وزن ماضي |
5- با ب تَفَعُّل ← | |||
ت + تشديد يا تكرارعين الفعل |
تَفَعُّل ← |
تَفَعَّلْ ← |
يَتَفَعَّلُ ← |
تَفَعَّل←َ | ||||
توضيحات : حتماً اوّل (ت) وبعد (تشديد عين الفعل ) به عنوان حروف زائد ذكر شود . |
مثال مصدر |
مثال امر |
مثال مضارع |
مثال ماضي |
ضمير |
شكل وصيغه |
رديف | |
تَشَكُّر |
يَتَشَكَّرُ |
تَشَكَّرَ |
هو |
للغا ئب |
1- | |||
يَتَشَكَّرانِ |
تَشَكَّرَا |
هما |
للغا ئبينِ |
2- | ||||
يَتَشَكَّرُوْنَ |
تَشَكَّرُوْا |
هم |
للغا ئبينَ |
3- | ||||
تَتَشَكَّرُ |
تَشَكَّرَتْ |
هي |
للغا ئبة |
4- | ||||
تَتَشَكَّرانِ |
تَشَكَّرَتا |
هما |
للغا ئبتينِ |
5- | ||||
يَتَشَكَّرْنَ |
تَشَكَّرْنَ |
هنّ |
للغا ئبا تِ |
6- | ||||
تَشَكَّرْ |
تَتَشَكَّرُ |
تَشَكَّرْتَ |
انتَ |
للمخاطب |
7- | |||
تَشَكَّرَا |
تَتَشَكَّرانِ |
تَشَكَّرْتُما |
انتما |
للمخا طبينِ |
8- | |||
تَشَكَّرُوا |
تَتَشَكَّرُوْنَ |
تَشَكَّرْتُمْ |
انتم |
للمخا طبينَ |
9- | |||
تَشَكَّرِيْ |
تَتَشَكَّرينَ |
تَشَكَّرْتِ |
انتِ |
للمخا طبة |
10- | |||
تَشَكَّرَا |
تَتَشَكَّرانِ |
تَشَكَّرْتُما |
انتما |
للمخا طبتينِ |
11- | |||
تَشَكَّرْنَ |
تَتَشَكَّرْنَ |
تَشَكَّرْتُنَّ |
انتنّ |
للمخا طباتِ |
12- | |||
أتَشَكَّرُ |
تَشَكَّرْتُ |
انا |
لمتكلم وحده |
13- | ||||
نَتَشَكَّرُ |
تَشَكَّرْنا |
نحن |
لمتكلم مع الغير |
14- | ||||
حروف زائد |
وزن مصدر |
وزن امر |
وزن مضارع |
وزن ماضي |
6- با ب إفتِعا ل ← | |||
الف + ت |
← إفْتِعا ل |
إفْتَعِلْ ← |
يَفْتَعِلُ ← |
إفْتَعَلَ ← | ||||
توضيحات : حتماً اوّل (الف) وبعد (ت ) به عنوان حروف زائد ذكر شود . |
مثال مصدر |
مثال امر |
مثال مضارع |
مثال ماضي |
ضمير |
شكل وصيغه |
رديف | |
إنْتِصار |
يَنْتَصِرُ |
إنْتَصَرَ |
هو |
للغا ئب |
1- | |||
يَنْتَصِرانِ |
إنْتَصَرَا |
هما |
للغا ئبينِ |
2- | ||||
يَنْتَصِرُوْنَ |
إنْتَصَرُوا |
هم |
للغا ئبينَ |
3- | ||||
تَنْتَصِرُ |
إنْتَصَرَتْ |
هي |
للغا ئبة |
4- | ||||
تَنْتَصِرانِ |
إنْتَصَرَتا |
هما |
للغا ئبتينِ |
5- | ||||
يَنْتَصِرْنَ |
إنْتَصَرْنَ |
هنّ |
للغا ئبا تِ |
6- | ||||
إنْتَصِرْ |
تَنْتَصِرُ |
إنْتَصَرْتَ |
انتَ |
للمخاطب |
7- | |||
إنْتَصِرَا |
تَنْتَصِرانِ |
إنْتَصَرْتُما |
انتما |
للمخا طبينِ |
8- | |||
إنْتَصِرُوا |
تَنْتَصِرُوْنَ |
إنْتَصَرْتُمْ |
انتم |
للمخا طبينَ |
9- | |||
إنْتَصِرِيْ |
تَنْتَصِرِيْنَ |
إنْتَصَرْتِ |
انتِ |
للمخا طبة |
10- | |||
إنْتَصِرَا |
تَنْتَصِرانِ |
إنْتَصَرْتُما |
انتما |
للمخا طبتينِ |
11- | |||
إنْتَصِرْنَ |
تَنْتَصِرْنَ |
إنْتَصَرْتُنَّ |
انتنّ |
للمخا طباتِ |
12- | |||
أنْتَصِرُ |
إنْتَصَرْتُ |
انا |
لمتكلم وحده |
13- | ||||
نَنْتَصِرُ |
إنْتَصَرنا |
نحن |
لمتكلم مع الغير |
14- | ||||
حروف زائد |
وزن مصدر |
وزن امر |
وزن مضارع |
وزن ماضي |
7- با ب إنفعا ل ← | |||
الف + نون |
إنْفِعا ل ← |
إنْفَعِلْ ← |
يَنْفَعِلُ ← |
إنْفَعَلَ ← | ||||
مثال مصدر |
مثال امر |
مثال مضارع |
مثال ماضي |
ضمير |
شكل وصيغه |
رديف | ||
إنْصِراف |
يَنْصَرِفُ |
إنْصَرَفَ |
هو |
للغا ئب |
1- | |||
يَنْصَرِفَا نِ |
إنْصَرَفَا |
هما |
للغا ئبينِ |
2- | ||||
يَنْصَرِفُونَ |
إنْصَرَفُوا |
هم |
للغا ئبينَ |
3- | ||||
تَنْصَرِفُ |
إنْصَرَفَتْ |
هي |
للغا ئبة |
4- | ||||
تَنْصَرِفَانِ |
إنْصَرَفَتا |
هما |
للغا ئبتينِ |
5- | ||||
يَنْصَرِفْنَ |
إنْصَرَفْنَ |
هنّ |
للغا ئبا تِ |
6- | ||||
إنْصَرِفْ |
تَنْصَرِفُ |
إنْصَرَفْتَ |
انتَ |
للمخاطب |
7- | |||
إنْصَرِفَا |
تَنْصَرِفَانِ |
إنْصَرَفْتُما |
انتما |
للمخا طبينِ |
8- | |||
إنْصَرِفُوا |
تَنْصَرِفُوْنَ |
إنْصَرَفْتُمْ |
انتم |
للمخا طبينَ |
9- | |||
إنْصَرِفِيْ |
تَنْصَرِفِينَ |
إنْصَرَفْتِ |
انتِ |
للمخا طبة |
10- | |||
إنْصَرِفَا |
تَنْصَرِفَانِ |
إنْصَرَفْتُما |
انتما |
للمخا طبتينِ |
11- | |||
إنْصَرِفْنَ |
تَنْصَرِفْنَ |
إنْصَرَفْتُنَّ |
انتنّ |
للمخا طباتِ |
12- | |||
أنْصَرِفُ |
إنْصَرَفْتُ |
انا |
لمتكلم وحده |
13- | ||||
نَنْصَرِفُ |
إنْصَرَفْنا |
نحن |
لمتكلم مع الغير |
14- | ||||
حروف زائد |
وزن مصدر |
وزن امر |
وزن مضارع |
وزن ماضي |
8- با ب إسْتِفْعا ل ← | ||
الف + س+ ت |
إسْتِفْعا ل ← |
إسْتَفْعِلْ ← |
يَسْتَفْعِلُ ← |
إسْتَفْعَلَ ← | |||
مثال مصدر |
مثال امر |
مثال مضارع |
مثال ماضي |
ضمير |
شكل وصيغه |
رديف | |
إسْتِكْبار |
يَسْتَكْبِرُ |
إسْتَكْبَرَ |
َهو |
للغا ئب |
1- | ||
يَسْتَكْبِرانِ |
إسْتَكْبَرَا |
هما |
للغا ئبينِ |
2- | |||
يَسْتَكْبِرُوْنَ |
إسْتَكْبَرُوْا |
هم |
للغا ئبينَ |
3- | |||
تَسْتَكْبِرُ |
إسْتَكْبَرَتْ |
هي |
للغا ئبة |
4- | |||
تَسْتَكْبِرانِ |
إسْتَكْبَرتا |
هما |
للغائبتينِ |
5- | |||
يَسْتَكْبِرْنَ |
إسْتَكْبَرْنَ |
هنّ |
للغا ئبا تِ |
6- | |||
إسْتَكْبِرْ |
تَسْتَكْبِرُ |
إسْتَكْبَرْتَ |
انتَ |
للمخاطب |
7- | ||
إسْتَكْبِرَا |
تَسْتَكْبِرانِ |
إسْتَكْبَرْتُما |
انتما |
للمخا طبينِ |
8- | ||
إسْتَكْبِرُوا |
تَسْتَكْبِرُوْنَ |
إسْتَكْبَرْتُمْ |
انتم |
للمخا طبينَ |
9- | ||
إسْتَكْبِرِيْ |
تَسْتَكْبِريْنَ |
إسْتَكْبَرْتِ |
انتِ |
للمخا طبة |
10- | ||
إسْتَكْبِرَا |
تَسْتَكْبِرانِ |
إسْتَكْبَرْتُما |
انتما |
للمخا طبتينِ |
11- | ||
إسْتَكْبِرْنَ |
تَسْتَكْبِرْنَ |
إسْتَكْبَرْتُنَّ |
انتنّ |
للمخا طباتِ |
12- | ||
أسْتَكْبِرُ |
إسْتَكْبَرْتُ |
انا |
لمتكلم وحده |
13- | |||
نَسْتَكْبِرُ |
إسْتَكْبَرْنا |
نحن |
لمتكلم مع الغير |
14- |
حروف زائد |
وزن مصدر |
وزن امر |
وزن مضارع |
وزن ماضي |
1- با ب إفعا ل ← | ||
همزه ( أ ) |
إفْعال ← |
أفْعِلْ ← |
يُفْعِلُ ← |
أفْعَل َ ← | |||
توضيحات : همزه، حرف زائد در باب إفعال، حرف اول مي باشد . |
مثال مصدر |
مثال امر |
مثال مضارع |
مثال ماضي |
ضمير |
شكل وصيغه |
رديف |
إخْراج |
يُخْرِجُ |
أخْرَجَ |
هو |
للغا ئب |
1- | ||
يُخْرِجانِ |
أخْرَجا |
هما |
للغا ئبينِ |
2- | |||
يُخْرِجُوْنَ |
أخْرَجُوا |
هم |
للغا ئبينَ |
3- | |||
تُخْرِجُ |
أخْرَجَتْ |
هي |
للغا ئبة |
4- | |||
تُخْرِجانِ |
أخْرَجَتا |
هما |
للغائبتينِ |
5- | |||
يُخْرِجْنَ |
أخْرَجْنَ |
هنّ |
للغا ئبا تِ |
6- | |||
أخْرِجْ |
تُخْرِجُ |
أخْرَجْتَ |
انتَ |
للمخاطب |
7- | ||
أخْرِجا |
تُخْرِجانِ |
أخْرَجْتُما |
انتما |
للمخا طبينِ |
8- | ||
أخْرِجُوا |
تُخْرِجُوْنَ |
أخْرَجْتُمْ |
انتم |
للمخا طبينَ |
9- | ||
أخْرِجِي |
تُخْرِجينَ |
أخْرَجْتِ |
انتِ |
للمخا طبة |
10- | ||
أخْرِجا |
تُخْرِجانِ |
أخْرَجْتُما |
انتما |
للمخا طبتينِ |
11- | ||
أخْرِجْنَ |
تُخْرِجْنَ |
أخْرَجْتُنَّ |
انتنّ |
للمخا طباتِ |
12- | ||
اُخْرِجُ |
أخْرَجْتُ |
انا |
لمتكلم وحده |
13- | |||
نُخْرِجُ |
أخْرَجْنا |
نحن |
لمتكلم مع الغير |
14- |
حروف زائد |
وزن مصدر |
وزن امر |
وزن مضارع |
وزن ماضي |
2- با ب تفعيل ← | |||
تشديد يا تكرار عين الفعل |
تفعيل ← |
فَعِّلْ← |
يُفَعِّلُ← |
فََعَّل←َ | ||||
توضيحات : منظور از عين الفعل ،حرف وسط فعل ماضي است . |
مثال مصدر |
مثال امر |
مثال مضارع |
مثال ماضي |
ضمير |
شكل وصيغه |
رديف | |
تَنْزِيل |
يُنَزِّلُ |
نَزَّ لَ |
هو |
للغا ئب |
1- | |||
يُنَزِّلانِ |
نَزَّلا |
هما |
للغا ئبينِ |
2- | ||||
يُنَزِّلُونَ |
نَزَّ لُوا |
هم |
للغا ئبينَ |
3- | ||||
تُنَزِّلُ |
نَزَّ لَتْ |
هي |
للغا ئبة |
4- | ||||
تُنَزِّلانِ |
نَزَّلََتا |
هما |
للغائبتينِ |
5- | ||||
يُنَزِّلْنَ |
نَزَّ لْنَ |
هنّ |
للغا ئبا تِ |
6- | ||||
نَزِّلْ |
تُنَزِّلُ |
نَزَّ لْتَ |
انتَ |
للمخاطب |
7- | |||
نَزِّلا |
تُنَزِّلانِ |
نَزََّ لْتُما |
انتما |
للمخا طبينِ |
8- | |||
نَزِّلُوا |
تُنَزِّلُونَ |
نَزَّ لْتُمْْ |
انتم |
للمخا طبينَ |
9- | |||
نَزِّلِي |
تُنَزِّلينَ |
نَزَّ لْتِ |
انتِ |
للمخا طبة |
10- | |||
نَزِّلا |
تُنَزِّلانِ |
نَزَّ لْتُماْ |
انتما |
للمخا طبتينِ |
11- | |||
نَزِّلْنَ |
تُنَزِّلنَ |
نَزَّ لْتُنَّ |
انتنّ |
للمخا طباتِ |
12- | |||
اُنَزِّلُ |
نَزَّ لْتُ |
انا |
لمتكلم وحده |
13- | ||||
نُنزِّلُ |
نَزَّ لْنا |
نحن |
لمتكلم مع الغير |
14- | ||||
حروف زائد |
وزن مصدر |
وزن امر |
وزن مضارع |
وزن ماضي |
3- با ب مُفاعَلَة ← | |||
الف(حرف دوم) |
مُفاعَلَة يا ← فِعا ل |
فاعِلْ ← |
يُفاعِلُ ← |
فاعَلَ َ← | ||||
توضيحات: الف حرف زائد در باب مفاعلة حرف دوم مي باشد . |
مثال مصدر |
مثال امر |
مثال مضارع |
مثال ماضي |
ضمير |
شكل وصيغه |
رديف | |
مجاهَدَة يا جِِِهاد توضيحات : نكته: تنها بابي كه دو مصدر دارد، باب مفاعلة است . |
يُجاهِدُ |
جاهَدَ |
هو |
للغا ئب |
1- | |||
يُجاهِدانِ |
جاهَدَا |
هما |
للغا ئبينِ |
2- | ||||
يُجاهِدونَ |
جاهَدُوْا |
هم |
للغا ئبينَ |
3- | ||||
تُجاهِدُ |
جاهَدَ تْ |
هي |
للغا ئبة |
4- | ||||
تُجاهِدانِ |
جاهَدَتا |
هما |
للغائبتينِ |
5- | ||||
يُجاهِدْ نَ |
جاهَدْنَ |
هنّ |
للغا ئبا تِ |
6- | ||||
جاهِدْ |
تُجاهِدُ |
جاهَدْ تَ |
انتَ |
للمخاطب |
7- | |||
جاهِدَا |
تُجاهِدانِ |
جاهَدْتُما |
انتما |
للمخا طبينِ |
8- | |||
جاهِدُوْا |
تُجاهِدُونَ |
جاهَدْتُم |
انتم |
للمخا طبينَ |
9- | |||
جاهِدي |
تُجاهِدينَ |
جاهَدْ تِ |
انتِ |
للمخا طبة |
10- | |||
جاهِدا |
تُجاهِدانِ |
جاهَدْ تُما |
انتما |
للمخا طبتينِ |
11- | |||
جاهِدْنَ |
تُجاهِدْ نَ |
جاهَدْ تُنَّ |
انتنّ |
للمخا طباتِ |
12- | |||
اُجاهِدُ |
جاهَدْ تُ |
انا |
لمتكلم وحده |
13- | ||||
نُجاهِدُ |
جاهَدْنا |
نحن |
لمتكلم مع الغير |
14- | ||||
حروف زائد |
وزن مصدر |
وزن امر |
وزن مضارع |
وزن ماضي |
4- با ب تَفاعُل ← | |||
ت + الف |
← تَفاعُل |
تَفاعَلْ ← |
يَتَفاعَلُ ← |
تَفاعَلَ ← | ||||
توضيحات : حتماً اوّل (ت) و بعد (الف ) به عنوان حروف زائد ذكر شود . |
مثال مصدر |
مثال امر |
مثال مضارع |
مثال ماضي |
ضمير |
شكل وصيغه |
رديف | |
تَجارُب |
يَتَجا رَبُ |
تَجارَبَ |
هو |
للغا ئب |
1- | |||
يَتَجا رَبا نِ |
تَجارَبا |
هما |
للغا ئبينِ |
2- | ||||
يَتَجا رَبُو نَ |
تَجارَبُوا |
هم |
للغا ئبينَ |
3- | ||||
تَتَجارَبُ |
تَجارَبَتْ |
هي |
للغا ئبة |
4- | ||||
تَتَجارَبا نِ |
تَجارَبتا |
هما |
للغا ئبتينِ |
5- | ||||
يَتَجا رَبْنَ |
تَجارَبْنَ |
هنّ |
للغا ئبا تِ |
6- | ||||
تَجارَبْ |
تَتَجارَبُ |
تَجارَبْتَ |
انتَ |
للمخاطب |
7- | |||
تَجارَبا |
تَتَجارَبا نِ |
تَجارَبْتُما |
انتما |
للمخا طبينِ |
8- | |||
تَجارَبُوا |
تَتَجارَبُوْ نَ |
تَجارَبْتُمْ |
انتم |
للمخا طبينَ |
9- | |||
تَجارَبِي |
تَتَجارَبِينَ |
تَجارَبْتِ |
انتِ |
للمخا طبة |
10- | |||
تَجارَبا |
تَتَجارَبا نِ |
تَجارَبْتُما |
انتما |
للمخا طبتينِ |
11- | |||
تَجارَبْنَ |
تَتَجارَبْنَ |
تَجارَبْتُنَّ |
انتنّ |
للمخا طباتِ |
12- | |||
أتَجارَبُ |
تَجارَبْتُ |
انا |
لمتكلم وحده |
13- | ||||
نَتَجارَبُ |
تَجارَبْنا |
نحن |
لمتكلم مع الغير |
14- | ||||
حروف زائد |
وزن مصدر |
وزن امر |
وزن مضارع |
وزن ماضي |
5- با ب تَفَعُّل ← | |||
ت + تشديد يا تكرارعين الفعل |
تَفَعُّل ← |
تَفَعَّلْ ← |
يَتَفَعَّلُ ← |
تَفَعَّل←َ | ||||
توضيحات : حتماً اوّل (ت) وبعد (تشديد عين الفعل ) به عنوان حروف زائد ذكر شود . |
مثال مصدر |
مثال امر |
مثال مضارع |
مثال ماضي |
ضمير |
شكل وصيغه |
رديف | |
تَشَكُّر |
يَتَشَكَّرُ |
تَشَكَّرَ |
هو |
للغا ئب |
1- | |||
يَتَشَكَّرانِ |
تَشَكَّرَا |
هما |
للغا ئبينِ |
2- | ||||
يَتَشَكَّرُوْنَ |
تَشَكَّرُوْا |
هم |
للغا ئبينَ |
3- | ||||
تَتَشَكَّرُ |
تَشَكَّرَتْ |
هي |
للغا ئبة |
4- | ||||
تَتَشَكَّرانِ |
تَشَكَّرَتا |
هما |
للغا ئبتينِ |
5- | ||||
يَتَشَكَّرْنَ |
تَشَكَّرْنَ |
هنّ |
للغا ئبا تِ |
6- | ||||
تَشَكَّرْ |
تَتَشَكَّرُ |
تَشَكَّرْتَ |
انتَ |
للمخاطب |
7- | |||
تَشَكَّرَا |
تَتَشَكَّرانِ |
تَشَكَّرْتُما |
انتما |
للمخا طبينِ |
8- | |||
تَشَكَّرُوا |
تَتَشَكَّرُوْنَ |
تَشَكَّرْتُمْ |
انتم |
للمخا طبينَ |
9- | |||
تَشَكَّرِيْ |
تَتَشَكَّرينَ |
تَشَكَّرْتِ |
انتِ |
للمخا طبة |
10- | |||
تَشَكَّرَا |
تَتَشَكَّرانِ |
تَشَكَّرْتُما |
انتما |
للمخا طبتينِ |
11- | |||
تَشَكَّرْنَ |
تَتَشَكَّرْنَ |
تَشَكَّرْتُنَّ |
انتنّ |
للمخا طباتِ |
12- | |||
أتَشَكَّرُ |
تَشَكَّرْتُ |
انا |
لمتكلم وحده |
13- | ||||
نَتَشَكَّرُ |
تَشَكَّرْنا |
نحن |
لمتكلم مع الغير |
14- | ||||
حروف زائد |
وزن مصدر |
وزن امر |
وزن مضارع |
وزن ماضي |
6- با ب إفتِعا ل ← | |||
الف + ت |
← إفْتِعا ل |
إفْتَعِلْ ← |
يَفْتَعِلُ ← |
إفْتَعَلَ ← | ||||
توضيحات : حتماً اوّل (الف) وبعد (ت ) به عنوان حروف زائد ذكر شود . |
مثال مصدر |
مثال امر |
مثال مضارع |
مثال ماضي |
ضمير |
شكل وصيغه |
رديف | |
إنْتِصار |
يَنْتَصِرُ |
إنْتَصَرَ |
هو |
للغا ئب |
1- | |||
يَنْتَصِرانِ |
إنْتَصَرَا |
هما |
للغا ئبينِ |
2- | ||||
يَنْتَصِرُوْنَ |
إنْتَصَرُوا |
هم |
للغا ئبينَ |
3- | ||||
تَنْتَصِرُ |
إنْتَصَرَتْ |
هي |
للغا ئبة |
4- | ||||
تَنْتَصِرانِ |
إنْتَصَرَتا |
هما |
للغا ئبتينِ |
5- | ||||
يَنْتَصِرْنَ |
إنْتَصَرْنَ |
هنّ |
للغا ئبا تِ |
6- | ||||
إنْتَصِرْ |
تَنْتَصِرُ |
إنْتَصَرْتَ |
انتَ |
للمخاطب |
7- | |||
إنْتَصِرَا |
تَنْتَصِرانِ |
إنْتَصَرْتُما |
انتما |
للمخا طبينِ |
8- | |||
إنْتَصِرُوا |
تَنْتَصِرُوْنَ |
إنْتَصَرْتُمْ |
انتم |
للمخا طبينَ |
9- | |||
إنْتَصِرِيْ |
تَنْتَصِرِيْنَ |
إنْتَصَرْتِ |
انتِ |
للمخا طبة |
10- | |||
إنْتَصِرَا |
تَنْتَصِرانِ |
إنْتَصَرْتُما |
انتما |
للمخا طبتينِ |
11- | |||
إنْتَصِرْنَ |
تَنْتَصِرْنَ |
إنْتَصَرْتُنَّ |
انتنّ |
للمخا طباتِ |
12- | |||
أنْتَصِرُ |
إنْتَصَرْتُ |
انا |
لمتكلم وحده |
13- | ||||
نَنْتَصِرُ |
إنْتَصَرنا |
نحن |
لمتكلم مع الغير |
14- | ||||
حروف زائد |
وزن مصدر |
وزن امر |
وزن مضارع |
وزن ماضي |
7- با ب إنفعا ل ← | |||
الف + نون |
إنْفِعا ل ← |
إنْفَعِلْ ← |
يَنْفَعِلُ ← |
إنْفَعَلَ ← | ||||
مثال مصدر |
مثال امر |
مثال مضارع |
مثال ماضي |
ضمير |
شكل وصيغه |
رديف | ||
إنْصِراف |
يَنْصَرِفُ |
إنْصَرَفَ |
هو |
للغا ئب |
1- | |||
يَنْصَرِفَا نِ |
إنْصَرَفَا |
هما |
للغا ئبينِ |
2- | ||||
يَنْصَرِفُونَ |
إنْصَرَفُوا |
هم |
للغا ئبينَ |
3- | ||||
تَنْصَرِفُ |
إنْصَرَفَتْ |
هي |
للغا ئبة |
4- | ||||
تَنْصَرِفَانِ |
إنْصَرَفَتا |
هما |
للغا ئبتينِ |
5- | ||||
يَنْصَرِفْنَ |
إنْصَرَفْنَ |
هنّ |
للغا ئبا تِ |
6- | ||||
إنْصَرِفْ |
تَنْصَرِفُ |
إنْصَرَفْتَ |
انتَ |
للمخاطب |
7- | |||
إنْصَرِفَا |
تَنْصَرِفَانِ |
إنْصَرَفْتُما |
انتما |
للمخا طبينِ |
8- | |||
إنْصَرِفُوا |
تَنْصَرِفُوْنَ |
إنْصَرَفْتُمْ |
انتم |
للمخا طبينَ |
9- | |||
إنْصَرِفِيْ |
تَنْصَرِفِينَ |
إنْصَرَفْتِ |
انتِ |
للمخا طبة |
10- | |||
إنْصَرِفَا |
تَنْصَرِفَانِ |
إنْصَرَفْتُما |
انتما |
للمخا طبتينِ |
11- | |||
إنْصَرِفْنَ |
تَنْصَرِفْنَ |
إنْصَرَفْتُنَّ |
انتنّ |
للمخا طباتِ |
12- | |||
أنْصَرِفُ |
إنْصَرَفْتُ |
انا |
لمتكلم وحده |
13- | ||||
نَنْصَرِفُ |
إنْصَرَفْنا |
نحن |
لمتكلم مع الغير |
14- | ||||
حروف زائد |
وزن مصدر |
وزن امر |
وزن مضارع |
وزن ماضي |
8- با ب إسْتِفْعا ل ← | ||
الف + س+ ت |
إسْتِفْعا ل ← |
إسْتَفْعِلْ ← |
يَسْتَفْعِلُ ← |
إسْتَفْعَلَ ← | |||
مثال مصدر |
مثال امر |
مثال مضارع |
مثال ماضي |
ضمير |
شكل وصيغه |
رديف | |
إسْتِكْبار |
يَسْتَكْبِرُ |
إسْتَكْبَرَ |
َهو |
للغا ئب |
1- | ||
يَسْتَكْبِرانِ |
إسْتَكْبَرَا |
هما |
للغا ئبينِ |
2- | |||
يَسْتَكْبِرُوْنَ |
إسْتَكْبَرُوْا |
هم |
للغا ئبينَ |
3- | |||
تَسْتَكْبِرُ |
إسْتَكْبَرَتْ |
هي |
للغا ئبة |
4- | |||
تَسْتَكْبِرانِ |
إسْتَكْبَرتا |
هما |
للغائبتينِ |
5- | |||
يَسْتَكْبِرْنَ |
إسْتَكْبَرْنَ |
هنّ |
للغا ئبا تِ |
6- | |||
إسْتَكْبِرْ |
تَسْتَكْبِرُ |
إسْتَكْبَرْتَ |
انتَ |
للمخاطب |
7- | ||
إسْتَكْبِرَا |
تَسْتَكْبِرانِ |
إسْتَكْبَرْتُما |
انتما |
للمخا طبينِ |
8- | ||
إسْتَكْبِرُوا |
تَسْتَكْبِرُوْنَ |
إسْتَكْبَرْتُمْ |
انتم |
للمخا طبينَ |
9- | ||
إسْتَكْبِرِيْ |
تَسْتَكْبِريْنَ |
إسْتَكْبَرْتِ |
انتِ |
للمخا طبة |
10- | ||
إسْتَكْبِرَا |
تَسْتَكْبِرانِ |
إسْتَكْبَرْتُما |
انتما |
للمخا طبتينِ |
11- | ||
إسْتَكْبِرْنَ |
تَسْتَكْبِرْنَ |
إسْتَكْبَرْتُنَّ |
انتنّ |
للمخا طباتِ |
12- | ||
أسْتَكْبِرُ |
إسْتَكْبَرْتُ |
انا |
لمتكلم وحده |
13- | |||
نَسْتَكْبِرُ |
إسْتَكْبَرْنا |
نحن |
لمتكلم مع الغير |
14- |
الدّرس الأوّل
﴿...هَبْ لـﻰ حُكْماً وَ ألْحِقْنـﻰ بِالصَّالِحينَ﴾
ياربِّ
قَوِّ عَلَي خدمتِكَ جَوارِحـﻰ! و ﭐشْدُدْعلي العَزيمةِ جَوانِحـﻰ!
فإليكَ يا ربِّ نَصَبْتُ وَجهـﻰ.
و إليكَ يا ربِّ مَدَدْتُ يَدﻯ.
يا سابغَ النِّعَمِ يا دافِعَ النِّقَمِ!
صَلِّ علي مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ و ﭐفْعَلْ بـﻰ ما أنْتَ أهْلُه.
درس اول
پروردگارا ، اعضاي بيروني بدن مرا براي خدمت به خودت قوي كن واعضاي دروني بدن مرا براي برخورداري از عزمي راسخ ،استوار بدار (ياري كن) .
پرودگارا چهره ام را به سوي تو قرار دادم و اي پروردگار ، دستم را به سوي تو دراز كرده ام .
اي كسي كه فراخيِ نعمت را به كمال داده است و اي بر طرف كننده ي بلا ها . بر محمّد و خاندان محمّد درود بفرست و براي من آنچه را كه تو شايسته آن هستي انجام بده .
الدرسُ الثّانـى
إلهـﻰ ...! قد أسْلَمتُ مُنْذُ مدّةٍ و لكنْ ... ما شاهَدْتُ حَبيبـﻰ...! كَلَّمْتُ والِدَتـﻰ فـﻰ هذا الْموضوعِ... هـﻰ لاتَسْمَحُ...عجوزٌ... محتاجهٌ إلي الرِّعايةِ.
ولكن...
ماذا أفْعَلُ؟! أتُساعِدُنـﻰ؟!
ذاتَ ليلةٍ
أمّاه! لقد نَفِدَصَبْرﻯ! أنا مشتاقٌ لِزيارةِ الرَّسولِ (ص).
كيف أصْبِرُ علي فِراقِكَ؟! ...لا...لا... أنا عجوزٌ... لا أقْدِرُ...!
لكن سأرْجِعُ قبلَ غروبِ الشَّمْسِ... أعاهِدُكِ!
أمّا...! لابأسَ... حَسَناً...! أنا بانْتِظاركَ قَبْلَ غروبِ الشَّمْسِ.
حتماً... حتماً... شُكراً جزيلاً يا أمّاه!
درس دوم
خدايا مدتي است كه مسلمان شده ام ولي دوستم را نديده ام با مادرم در اين باره صحبت كردم او اجازه نمي دهد و پير است نيازمند پرستاري و مراقبت است .
ولي ...
چه كنم ؟ آيا مرا كمك مي كني ؟!
شبي
مادر جان صبرم تمام شده ! من مشتاق ديدار پيامبر (ص) هستم.
چگونه بر دوري تو صبر كنم! ... نه ... نه ... من پير هستم ... نمي توانم ... !
ولي قبل از غروب خورشيد باز خواهم گشت به تو قول مي دهم!
ولي ... عيبي ندارد ... بسيار خوب . من قبل از غروب خورشيد منتظرت هستم .
حتماً ... حتماً ... خيلي متشكرم اي مادر!
فـﻰ الطَّريقِ
كيف أشْكُرُ هذه النِّعمةَ؟!
بعد ساعاتٍ أنا فـﻰ خدمةِ حَبيبـﻰ!
أ يُمْكنُ...؟ يا أوَيسُ! هَلْ تُصَدِّقُ؟
فَقَرُبَ "أويسٌ" مِنْ مدينةِ النَّبـﻰِّ (ص)...
يا لَلسَّعادةِ! يا لَلسَّعادةِ!
و فـﻰ الْمدينةِ
سِّيدﻯ! سيِّدﻯ! أين بَيْتُ النَّبـﻰِّ (ص)؟! أين...
هُناكَ, هناكَ...
آه... وَصَلْتُ... نِهايةُ الفِراقِ...!
طَرَقَ بابَ الْبَيْتِ.
عفواً, حبيبـﻰ! ...أطْلُبُ زيارةَ حَبيبـﻰ رَسولِ اللّهِ (ص).
در راه
چگونه اين نعمت را شكر كنم؟!
بعد از چند ساعت من در خدمت دوستم هستم!
آيا ممكن است ...؟ اي اويس ! آيا باور مي كني؟
اويس به شهر پيامبر(ص) نزديك شد. چه سعادتي ! چه سعادتي!
و در شهر
آقا!آقا ... خانه پيامبر(ص) كجاست ؟ كجاست ...
آنجا ،آنجا
آه ... رسيدم .... پايان جدايي ... !
به در خانه زد .
ببخشيد، دوست من! مي خواهم دوستم رسول خدا(ص) را ديدار كنم.
أهلاً و سهْلاً, تَفَضَّلْ.
لا... لا... أينَ... أينَ؟
هو سافَرَ إلي مكانٍ قَريبٍ,
يَرجِعُ بَعْدَ قليلٍ إنْ شاءَاللّهُ.
قَطَعْتُ هذه الْمسافةَ البعيدةَ لِزيارةِ حَبيبـﻰ.
والِدَتـﻰ؟!
فَجَلَسَ علي الأرضِ قَلِقاً... نَظَرَ إلي السَّماءِ, يُفَتِّشُ عَنْ مَوضِعِ الشَّمسِ...
اَلْوفاءُ بالعَهْدِ؟!
نَهَضَ أويسٌ مِنْ مكانِه حزيناً و قالَ لِلصَّحابـﻰِّ:
لا أقْدِرُ أكثَرَ مِنْ هذا ! والِدَتـﻰ بانتظارﻯ... بلِّغْ سَلامـﻰ إلي حَبيبـﻰ.
و تَرَكَ الْمدينةَ.
خوش آمديد.
نه ... نه ... كجاست ... كجاست؟
او به جايي نزديك سفر كرده است ،
انشاءالله بعد از مدت كمي برمي گردد.
اين مسافت دور را براي ديدار دوستم پيمودم.
مادرم؟!
با ناراحتي بر روي زمين نشست ... به آسمان نگاه كرد به دنبال جاي خورشيد
مي گشت ...
وفاي به عهد؟!
اويس با ناراحتي از جايش بر خاست وبه يارپيامبر گفت: بيشتر از اين نمي توانم! مادرم منتظرم است .
... سلامم را به دوستم برسان وشهر را ترك كرد .
رَجَعَ النَّبـﻰُّ (ص) مِنْ سَفَرِه...
إنِّـﻰ لَأجِدُ نَفَسَ الرَّحمانِ مِن جانبِ الْيَمَنِ!
تَفوحُ رائِحةُ الْجَنَّةِ مِن قِبَلِ "قَرَن"!
وَ بَعْدَ سِنينَ ... جاهَدَ أوَيْسٌ فـﻰ معركةِ صِفِّينَ و هو يُدافِعُ عن حبيبِ حَبيبه, فَوَقَعَ عَلَي الأرضِ شهيداً. هَنيئاً لكَ الشَّهادةُ يا أويسُ!
پيامبر (ص) از سفرش بازگشت ...
به راستي كه من نفس خداي رحمان را از جانب يمن مي يابم ! بوي بهشت از سمت "قرن" پخش مي شود!
وبعد از سالها ... اويس در حالي كه از محبوب محبوبش دفاع مي كرد در جنگ صفّين جهاد كرد پس شهيد بر روي زمين افتاد. شهادت بر تو گوارا باد اي اويس .
الدّرس الثالث
التِّلميذُ المِثالـﻰّ
رَخيصٌ ... رخيصٌ...!
ألْبِسةٌ جميلةٌ... أحْذِيةٌ أنيقةٌ ...! كُلُّ شـﻰءٍ رَخيصٌ... أسرِعوا... أسرِعوا!
هذا جميلٌ جدّاً... ثَمَنُهُ باهِظٌ!
اِنْتَخِبْ يا وَلَدﻯ! لاتُفَكِّرْ فـﻰ الثَّمَنِ!
أمّاه! لِماذا يَشْتَغِلُ هذا التِّلميذُ بِبَيْعِ الصُّحُفِ؟
أليس لَهُ درسٌ ؟!
بَلَـي... ولكن هؤلاءِ يَهْرُبونَ من قِراءةِ الدّروس. هم يَتَكاسَلونَ ... حتماً... لاشكَّ.
ولكِن...!
مالَكَ تَتَأمَّلُ...؟! اَلشَّمسُ مُحْرِقَةٌ...غَداً حَفْلَةٌ...!
درس سوم
دانش آموز نمونه
ارزان است ... ارزان است ... !
لباس هاي زيبا ... كفش هاي شيك ... ! همه چيز ارزان است ... بشتابيد... بشتابيد .
اين بسيار زيباست ... بهاي (قيمت) آن گران است!
اي پسرم انتخاب كن . به بها (قيمت)فكر نكن .
مادر ! چرا اين دانش آموز مشغول روزنامه فروشي است؟
آيا درس ندارد؟!
بله ولي اينان از خواندن درسها فرار مي كنند. آنان تنبلي مي كنند ... حتماً ... هيچ شكّي نيست.
ولي تو را چه مي شود كه درنگ مي كني(مي انديشي) ... ؟!
خورشيد سوزان است ... فردا جشن است .
فـﻰ البيت
أمّاه! تَنْعَقِدُ حَفْلَةٌ فـﻰ الْمدرَسةِ.
شـﻰءٌ جميلٌ! بِأﻯِّ مناسَبةٍ؟
لِتَعيينِ التِّلميذِ المثالـﻰِّ!
مَنْ هو؟
لا أدرﻯ ... حتماً ذلك الوَلَد . لا أدرﻯ . لا أدرﻯ.
علي أﻯِّ حالٍ... هل نذهبُ معاً يا أمّاه؟
يا بُنَـﻰَّ! أنتَ تَعْلَمُ أنَّ غَداً مَوْعِدَ تَسليمِ السَّجّادةِ لِصاحبِها... لا أقْدِرُ, آسِفَةٌ.
لا بَأسَ!
اِستَيْقَظَ قَبْلَ طلوعِ الْفَجْرِ و تَوَضَّأ و بَعْد َالصَّلاةِ, هيَّأ نَفْسَهُ لِلذَّهابِ... فَذَهَبَ وَحْدَه.
مادر!جشني در مدرسه بر گزار مي شود.
چيز زيبايي است ! به چه مناسبتي؟
براي تعيين دانش آموز نمونه.
او كيست؟
نمي دانم ... حتماً آن پسر . نمي دانم . نمي دانم .
به هر حال ... آيا با هم مي رويم اي مادر؟
اي پسركم! تو مي داني كه فردا وقت تحويل قاليچه به صاحبش است. نمي توانم، متأسفم .
عيبي ندارد.
قبل از طلوع صبح بيدار شد و وضو گرفت و بعد از نماز ، خودش را براي رفتن آماده كرد ... پس به تنهايي رفت .
فـﻰ الْمدرسةِ
مَرْحَباً... مَرْحَباً... تَفَضَّلوا... تَفَضَّلوا!
شُكراً جَزيلاً.
...و بعْدَ دقائقَ بَدَأت الْمَراسيمُ و بعدَ إجراءِ مَسْرَحيّهٍ و أنشودَةٍ...
نَحنُ اجْتَمَعْنا هُنا لِتَكْريمِ تلميذٍ مِثالـﻰّ... هو أسوةٌ لِلْجَميعِ...فـﻰ الأخلاقِ ...فـﻰ الدَّرسِ... والعَمَل. هذا هو "سعيدٌ".
إلهـﻰ! ماذا أشاهِدُ؟ هو ذلك البائِعُ!
بُنَـﻰَّ... بُنَـﻰَّ... لَقَد اشْتَبَهْتُ...لا... لا... هوالنّاجِحُ...!
فـﻰ الْحقيقةِ نحن نَتكاسَلُ.
أقْبَلَ سعيدٌ و اسْتَقْبَلَهُ الْمديرُ بِحَفاوَةٍ و بعدَ مصافَحَتِهِ علَّقَ علي عُنُقِهِ وِسامَ الْاِجتهادِ و النَّشاطِ. و مَنَحَهُ جائِزةً.
در مدرسه :
خوش آمديد ... خوش آمديد ... بفرماييد ... بفرماييد ...
خيلي متشكّرم
و بعد از چند دقيقه مراسم شروع شد و بعد از اجراي نمايشنامه اي و سرودي ...
ما اينجا براي بزرگداشت دانش آموز ي نمونه جمع شده ايم ... او براي همه الگوست ... در اخلاق ... در درس ... وكار. اين وي است "سعيد" .
خدايا ! چه مي بينم ؟ او همان فروشنده است .
پسركم ... پسركم ... اشتباه كرده ام ... نه ... نه .... او موفّق است .
در حقيقت ما تنبلي و سستي مي كنيم .
سعيد جلو آمد و مدير به گرمي از او استقبال كرد و بعد از دست دادن با او مدال تلاش و فعّالّيت را به گردن او آويخت و جايزه اي به او بخشيد.
الدَّرسُ الرّابعُ
اَلعِبرةُ
أيُّها النّاسُ مَوكِبُ صاحبِ الْجَلالةِ "قارونَ" الْمُعَظَّمِ فـﻰ الطَّريقِ...اِبْتَعِدوا ! اِبْتَعِدوا !
اَللّهُمَّ خَلِّصْنا مِن شرِّ هذا الطَّاغوتِ!
إنَّه شَرُّ مَخْلوقٍ!
اُنْظُرْ... لَقَدْ خَرَجَ قارونُ فـﻰ زينَتِهِ!
يا لَيْتَ لَنا ثروةَ قارونَ...!
أخـﻰ! ما الفائدةُ فـﻰ ثَروةٍ وَراءَها لعنةُ النَّاسِ؟! إنّه كافِرٌ بِنعْمةِ اللّهِ.
علينا الذَّهابُ إلَي قارونَ!
هَلْ يَقْبَلُ النَّصيحةَ؟!
لا... لا... معلومٌ... هو رجلٌ مُتَكَبِّرٌ.
درس چهارم
عبرت
اي مردم كاروان اعلاحضرت قارون بزرگ در راه است. دور شويد. دور شويد.
خدايا ما را از شرّ اين طاغوت خلاص كن .
به راستي او بدترين آفريده است .
نگاه كن ... قارون با شكوه خارج شد.
اي كاش ثروت قارون از آنِ ما بود ... !
برادر من! فايده ثروتي كه پشت آن لعنت مردم است چيست؟ او نسبت به نعمت خدا كافر است.
برما لازم است به سوي قارون برويم.
آيا نصيحت قبول مي كند؟
نه ... نه ... معلوم است ... او مرد خود بزرگ بيني است .
علينا أداءُ الْواجبِ... نَحْنُ مُبَشِّروُن و مُنْذِروُنَ... .
فـﻰ قصر قارون :
ماذا تَطْلُبونَ؟
اَلْأمرَ بالْمعروفِ و النَّهْـﻰَ عن الْمُنْكَرِ.
يا قارونُ...
يا قارونُ! أحْسِنْ إلي الْفُقراءِ و الْمَساكينِ و الْمظلومينَ!
أنتُمُ الْمؤمِنون بِدينِ موسي...!
أيُّها الْحارِسُ!
اِدْفَعْ لَهُم ديناراً مِنَ الذَّهَبِ... هم فقراءُ...
لا... لا... لا نَطْلُبُ الْمالَ.
﴿ والَّذينَ يَكْنِزونَ الذَّهَبَ والْفِضَّةَ و لا يُنْفِقونَها فـﻰ سبيلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أليمٍ.﴾
برما لازم است كار واجب را به جا بياوريم ما مژده دهنده و بيم دهنده هستم .
در قصر قارون :
چه مي خواهيد ؟
امر به معروف و نهي از منكر را(دستور دادن به كار نيك و باز داشتن از كار زشت)
اي قارون
اي قارون به فقيران و بيچارگان و ستمديدگان نيكي كن .
شما مـﺆمن به دين موسي هستيد ...!
اي نگهبان !
ديناري از طلا (يك دينار طلا) به آنان بپرداز ... آنان فقيرند ...
نه ... نه ... پول نمي خواهيم.
وكساني كه طلا و نقره جمع مي كنند و آن را در راه خدا انفاق نمي كنند آنان را به عذاب دردناكي بشارت بده .
ماهذه الكلماتُ؟!
اُخرُجوا... اُتْرُكوا قَصْرﻯ.
أنتم مُفْسِدُونَ!
إنَّكَ سَتُشاهِدُ جزاءَ عَمَلِكَ.
بَعْدَ أشْهُرٍ:
سَمِعْتُ أنَّ موسي (ع) دَعا قارونَ إلي طريقِ الْحَقِّ.
نعم... ولكن... هو كافرٌ بِدينِ الْمُرْسَلينَ!
اَلْفِرارَ... اَلْفِرارَ...!
هذه عاقبةُ الْمُكَذِّبينَ!!
ماذا حَدَثَ؟
أنْزَلَ اللّهُ علي قارونَ الْعذابَ... العذابَ...
اَلنَّجْدَةَ... اَلنَّجْدَةَ!
اين حرفها چيست؟
خارج شويد ... قصرم را ترك كنيد ...
شما فساد كننده هستيد .
به راستي كه تو سزاي كارت را مشاهده خواهي كرد .
چند ماه بعد:
شنيده ام كه موسي (ع) قارون را به راه حق دعوت كرده است .
آري ... ولي ... او به دين پيامبران كافر است .
فرار ... فرار ...
اين عاقبت تكذيب كنندگان است .
چه اتفاقي افتاده است؟
خدا بر قارون عذاب نازل كرده ... عذاب ...
كمك ... كمك!
سَأنْفِقُ أموالـﻰ...!
سَأساعِدُ الْفُقراءَ...!
﴿ لاتَ حينَ مَناصٍ﴾
و هكَذا ابْتَلَعَتْهُ الأرضُ و ذَهَبَت الزِّينةُ و الْمَوكِبُ و القُصورُ ! و أصْبَحَ قارونُ عِبرةً لِلْأجْيالِ.
اموالم رابه زودي انفاق خواهم كرد ...
به زودي به فقيران كمك خواهم كرد ...
هنگام گريز نيست.
و اين چنين ، زمين او را بلعيد و زينت و كاروان و قصرها از بين رفت و قارون عبرتي براي نسلها شد .
اَلدَّرسُ الخامِسُ
مَشاهِدُ مِنَ الحياةِ البَسيطةِ
سوقُ الْبزّازينَ:
ذهب الإمامُ علـﻰٌّ "عليه السَّلامُ" مع خادِمِهِ الشّابِّ إلَي السُّوقِ.
ألْبِسَةٌ... ألْبِسَةٌ...! مِنْ أحْسَنِ الأنواعِ...!
هل عندَكَ قَميصٌ لـﻰ و قَميصٌ لِخادمـﻰ؟
نَعَمْ... نعم... يا أميرَالْمؤمنينَ! تَفَضَّلْ. أنَا فـﻰ خِدْمتِكَ...
لَمَّا عَلِمَ أميرُ المؤمنينَ بأنَّ البائعَ قَدْعَرَفَهُ, تَرَكَ الْمكانَ وَ ذَهَبَ إلي دُكّانٍ آخَرَ.
أطْلُبُ ثَوباً لـﻰ و ثَوباً لِخادمـﻰ.
تَفَضَّلْ... تَفَضَّلْ... أنا فـﻰ خدمتِكَ.
اِنْتَخَبَ الإمامُ قميصاً بِثَلاثةِ دَراهِمَ و قميصاً أرْخَصَ.
درس پنجم
صحنه هايي از زندگي ساده
بازار پارچه فروشان :
امام علي "سلام بر او باد" همراه خدمتگزار جوانش به سوي بازار رفت .
لباسها ... لباسها ... از بهترين انواع ...
آيا پيراهني براي خودم و پيراهني براي خدمتگزارم داري؟
بله ... بله ... اي امير مـﺆمنان . بفرما . من در خدمت تو هستم ...
وقتي امير مـﺆمنان دانست كه فروشنده او را شناخته است ،آنجا را ترك كرد وبه دكّان ديگري رفت .
جامه اي برا ي خودم و جامه اي براي خدمتگزارم مي خواهم.
بفرما ... بفرما ... من در خدمت تو هستم؟
امام پيراهني به سه درهم و پيراهني ارزان تر انتخاب كرد .
هذا لَكَ! والأرْخَصُ لـﻰ.
لا... لا... أنْتَ أولَي به... أنتَ أميرُالمؤمنينَ...!
لا... أنتَ شابٌّ ولكَ رَغَباتُ الشَّبابِ.
بعدَ مُدَّةٍ حَضَرَ الإمامُ "عليه السَّلامُ" لإقامَةِ صلاةِ الْجُمُعةِ.
فـﻰ أثْناءِ الْخطبةِ:
يا والِدﻯ! اُنْظُرْ...! اُنْظُرْ...! أميرُالمؤمنينَ يَشْعُرُ بِالْحَرِّ الشَّديدِ, هو يَترَوَّحُ بِكُمِّهِ!
لا... لا... يا وَلَدﻯ! هو لا يَتَرَوَّحُ... بَلْ يُجَفِّفُ قميصَهُ. هو غَسَلَهُ قبلَ حُضورِهِ لِلصَّلاةِ.
عجيبٌ...! عجيبٌ...! ألَيْسَ لَهُ قميصٌ آخَرُ؟!
لا تَعْجَبْ! سأذْكُرُ لكَ قِصَّةً بعدَ الْمغربِ.
اين از آنِ تو و ارزان تر از آنِ من .
نه ... نه ... تو به آن سزاوارتري ... تو امير مـﺆمناني ... !
نه ... تو جوان هستي و تمايلات جوانان را داري .
بعد از مدّتي امام "بر او سلام باد" براي بر پا كردن نماز جمعه حاضر شد.
در هنگام خطبه :
اي پدرم! نگاه ... نگاه كن ... ! امير مـﺆمنان احساس گرماي شديد مي كند او خودش را با آستينش باد مي زند.
نه ... نه ... اي پسرم! او خودش را باد نمي زند ... بلكه پيراهنش را خشك مي كند. او آن را قبل از حضورش براي نماز شسته است.
عجيب است ... ! عجيب است ... ! آيا پيراهن ديگري ندارد؟!
تعجّب نكن! داستاني را بعد از مغرب برايت توضيح خواهم داد.
بَعْدَ صَلاةِ الْمَغربِ صَوَّرَ الوالدُ المشهدَ التَّالـﻰَ لَهُ.
فـﻰ يَوْمٍ مِن الْأيّامِ:
أحَدُ الصَّحابةِ: رسولُ اللّهِ حَزينٌ... هو... ماذا نَعْمَلُ؟
سلمان : أنا أعْرِفُ ماذا أعْمَلُ؟! هو يَفْرَحُ بِزيارةِ بِنْتِهِ فاطمةَ.
فَذَهَبَ سلمانُ إلي بيتِ فاطمةَ(س) و أخْبَرَها.
فـﻰ الطَّريقِ:
لَمّاشاهَدَ سلمانُ ألْبِسَةَ فاطمةَ (س),بَدَأ بالْبُكاءِ...
واحُزْناه! إنَّ بَناتِ قيصرَ و كِسْرَي لَفـﻰ السُّنْدُسِ والْحريرِ و لباسُ ابْنةِ محمّدٍ هكذا!!
بعد دقائقَ ، عند النّبـﻰِّ (ص)
فاطمةُ (س): يا رسولَ الله! إنَّ سلمانَ تَعجَّبَ مِن ألْبِسَتـﻰ...
رسولُ اللهِ (ص) : يا سلمانُ! إنَّ ابْنَتـﻰ لَفـﻰ "الْخَيْلِ السَّوابِق".
بعد از نماز مغرب، پدر صحنه پيش آمده را برايش ترسيم كرد .
در روزي از روزها:
يكي از ياران : رسول خدا غمگين است ... او ... چه كنيم؟
سلمان: من مي دانم چه كنم ؟! او از ديدار دخترش فاطمه شاد مي شود. پس سلمان به خانه فاطمه (س) رفت و به او خبر داد.
در راه :
وقتي سلمان لباسهاي فاطمه (س) را ديد; شروع به گريه كرد ...
چه اندوهي! دختران سزار وخسرو در پارچه هاي ابريشم و حريرند و لباس دختر محمّد اين چنين است.
بعد از چند دقيقه نزد پيامبر(ص)
فاطمه(س): اي رسول خدا سلمان از لباسهايم تعجّب كرد ...
رسول خدا(ص):اي سلمان! به راستي كه دخترم در"گروه پيشتازان" است .
اَلدَّرسُ السَّادِسُ
اَلتَّجربةُ
اَلأمّ_ إلَهـﻰ!... بُنَيَّتـﻰ! ماذا أفْعَلُ؟
هـﻰ مريضةٌ بِشدَّةٍ... إلـي أينَ أراجِعُ؟
اَلأخت - لافائدةَ... لافائدةَ...
يا أخْتـﻰ! لاتَجْزَعـﻰ لا...
لماذا؟! لاأقْدِرُ..., بُنَيَّتـﻰ مريضةٌ.
هذا الْمَرَضُ شائِعٌ فـﻰ هذه الْمدينةِ... لاحيلةَ...!!
فـﻰ الْمدينةِ:
مُصيبةٌ عظيمةٌ! لماذا لايَقْدِرُ الأطِبّاءُ مُعالَجةَ هؤلاءِ الْمَرْضَي؟
عددُ الْمَرضَي كثيرٌ... و لَيْسَ فـﻰ الْمدينةِ مُسْتَشْفيً مناسِبٌ.
درس ششم
تجربه
مادر: خداي من! ... دخترم! چه كنم؟
او به شدّت مريض است ... به كجا مراجعه كنم؟
خواهر_ هيچ فايدهاي ندارد ... هيچ فايده اي ندارد ...
اي خواهرم! بي تابي نكن نه ...
چرا ، نمي توانم . دختر عزيزم بيمار است .
اين بيماري در اين شهر شيوع دارد . . . هيچ چاره اي نيست . . .
در شهر:
مصيبتي بزرگ! چرا پزشكان نمي توانند اين بيماران را معالجه كنند؟
تعداد بيماران بسيار است ... و بيمارستان مناسبي در شهر نيست.
اَلْمجلسُ الاِسْتِشارﻯّ:
أيُّها الوزيرُ! ماذَا عندَكَ مِن الأخْبارِ؟
أخبارٌ مؤْسِفةٌ... وَقَعَ النّاسُ فـﻰ مُصيبةٍ عظيمةٍ. اَلأمراضُ شائِعةٌ.
لماذا لاتَبْحَثونَ عن حَلٍّ لِهذه الْمُشكلةِ؟
نَطْلُبُ علماءَ الْبِلادِ لِلْبَحْثِ حَوْلَ هذا الأمْرِ.
طيِّبٌ, طيّبٌ.
أحْسَنْتَ! هناكَ عالِمٌ مشهورٌ فـﻰ مدينةِ الرّﻯِّ, هو طبيبٌ حاذِقٌ.
قَصْدُكَ محمّدُ بنُ زكريّا الرّازﻯُّ مُكْتَشِفُ الْكُحولِ؟!
جيّدٌ, جَيِّدٌ ! اُطْلُبوُه بِإِعْزازٍ و إِكْرامٍ.
مجلس مشورتي:
اي وزير ! اخبار چه داري؟
اخبار تأسّف بار ... مردم در مصيبت بزرگي افتاده اند. بيماري ها شايع شده است.
چرا راهي براي حلّ اين بيماري جست وجو نمي كنيد؟
دانشمندان كشور را براي جست و جو پيرامون اين امر دعوت مي كنيم.(مي خواهيم)
خوب است ، خوب است .
آفرين! دانشمند مشهوري در شهر ري وجود دارد. او پزشك ماهري است .
منظور تو محمّد بن زكريّاي رازي كاشف الكل است؟!
خوب است، خوب است! او را با شكوه و احترام دعوت كنيد.(بخواهيد)
عِنْدَ الرّازﻯّ :
أيُّها العالمُ الْجَليلُ! مَدينَتُنا فـﻰ مُشكلةٍ عظيمةٍ... اَلأمراضُ شائعةٌ و ليسَ لَنا مستشفي مناسِبٌ.
لِماذا لا تُبادِرونَ بِبِناءِ الْمُسْتَشفَي؟
مشكلتُنا الْحصولُ علي مكانٍ مناسِبٍ لِلْمُسْتَشْفَي!
اِختلافٌ كثيرٌ بينَ الأطبّاءِ حولَ تَعيين المكانِ المناسبِ.
طيِّبٌ, طيِّبٌ ! أنا أفَكِّرُ فـﻰ هذا الأمرِ.
إلي مَتَي؟
إلي آخِرالاُسبوعِ!
فـﻰ الْبيتِ:
اَللّهُمَّ! انتَ الْقادِرُ علي طَلِبَتـﻰ و تَعْلُمُ حاجَتـﻰ.
اَللّهُمَّ! اِجْعَلْ فـﻰ قلبـﻰ نوراً و فهْماً و عِلْماً.
إلَهـﻰ! إيّاكَ نَعْبُدُ و إيّاكَ نَسْتعينُ.
و بَعْدَ أيّامٍ، ها... وَجَدْتُ...!
اِذْبَحوا خَروفاً و قَسِّموا لَحْمَهُ إلَي خَمْسةِ أقسامٍ.
و ماذا نَفْعَلُ نحنُ بِهذه الأقسامِ؟
نزد رازي :
اي دانشمند شكوهمند! شهر ما در مشكل بزرگي قرار دارد ... بيماريها شايع است وبيمارستان مناسبي نداريم.
چرا اقدام به ساختن بيمارستان نمي كنيد؟
مشكل ما به دست آوردن جاي مناسبي براي بيمارستان است.
اختلاف بسياري ميان پزشكان در مورد تعيين جاي مناسب وجود دارد .
بسيارخوب ،بسيار خوب من در مورد اين امر فكر مي كنم.
تا كي؟
تا آخر هفته!
در خانه :
خدايا در قلبم نور و فهم و علم قرار بده.
خدايا! فقط تو را عبادت مي كنيم و فقط از تو ياري مي جوييم .
وبعد از چند روز ، هان ... يافتم ...
گوسفندي را ذبح كنيد وگوشتش را به پنج قسمت تقسيم كنيد.
وبا اين قسمت ها چه كار كنيم؟
أنْتُمْ عَلِّقوا كلَّ قِسْمٍ فـﻰ ناحيةٍ مِن الْمدينةِ و أنا سَأخْبِرُكُم بالنَّتيجةِ.
وَ بَعْدَ أيّامٍ عَيَّنَ الرّازﻯُّ أحْسَنَ مكانٍ لِبِناءِ الْمُسْتَشْفَي.
في الْمجلسِ الاِستشارﻯّ:
أيُّها العالمُ الْجليلُ! أخْبِرْنا عن سِرِّ تعليقِ اللَّحمِ!
ذهبتُ كُلَّ يومٍ إلي نَواحـﻰ الْمدينةِ و شاهَدْتُ التَّغييراتِ الْحاصِلةَ لِقِطَعِ اللَّحْمِ. وَ وصَلْتُ إلي هذه النّتيجةِ أنَّ كلَّ ناحيةٍ يَفْسُدُ فيها اللَّحْمُ مُتَأخِّراً أحْسَنُ مكانٍ لِبِناءِ الْمُسْتَشْفَي.
شما هر قسمتي را در ناحيه اي از شهر آويزان كنيد و من به زودي نتيجه را به شما خبر خواهم داد.
وبعد از چند روز رازي بهترين مكان را براي ساختن بيماستان تعيين كرد .
در مجلس مشورتي:
اي دانشمند با شكوه! ما را از راز آويزان كردن گوشت خبر دار كن .
هر روز به نواحي شهر مي رفتم و تغييرات پيش آمده را براي تكّه هاي گوشت مشاهده مي كردم و به اين نتيجه رسيدم كه هر ناحيه اي كه گوشت در آن ديرتر فاسد شود بهترين جا براي ساختن بيمارستان است .
اَلدَّرسُ السّابعُ
اَلهِجرةُ
أحَدٌ, أحَدٌ...!
لا... لا... هُبَل... هُبَل... .
أحَدٌ, أحَدٌ... .
اِضْرِبْها... اِضْرِبْها بِشدَّةٍ!
أحَدٌ, أحَدٌ!
فـﻰ ليلةٍ:
اَلأوضاعُ خَطِرَةٌ... الْمُسْلِمونَ فـﻰ عذابٍ.
قَتَلَ الْكُفّارُ سُمَيَّةَ بَعْدَ التَّعذيبِ.
و زَوجَها ياسِراً كذلك.
و بِلالٌ تحتَ أشدِّ تَعذيبٍ. ...و عمّارٌ...
درس هفتم
هجرت
خداي يكتا ، خداي يكتا ... .
نه ... نه ... هبل ... هبل ...
خداي يكتا ، خداي يكتا ... .
او را بزن ... او را به شدّت بزن!
خداي يكتا ، خداي يكتا
در شبي:
اوضاع خطرناك است ... مسلمانان در عذابند .
كافران سميّه را بعد از شكنجه كردن كشتند .
وهمسرش ياسر را نيز همچنين .
وبلال زير شديدترين شكنجه است. ... وعمّار ...
نَحْنُ بِحاجةٍ إلي مَكانٍ أمْنٍ لِنَشْرِ الإسْلامِ.
يا رسولَ اللهِ! اِبْحَثْ عَنْ طَريقٍ لِحَلِّ هذه الْمُشكلةِ.
رَبَّنا إنَّنا فقراءُ لِما تُنزِلُ إلَينا مِنْ خَيرٍ.
فأمَرَ اللهُ الْمُسلمينَ و الْمسلماتِ بالْهجرة.
﴿إنَّ أرْضـﻰ واسِعةٌ, فإيّاﻯَ فاعْبُدونِ﴾
فـﻰ الْحبشةِ حاكمٌ عادلٌ و مُوَحِّدٌ.
رُوْساءُ قريشٍ: أنتم صامِتونَ!... هذا عجيبُ!!
اَلّذينَ هاجَروا إلي الْحبشةِ سَوفَ يَخْلُقونَ لَنا الْمشكلاتِ.
قَسَماً بِاللّاتِ و الْعُزَّي سَنُرْجِعُ مَنْ هاجَرَ و نُعَذِّبُهُ.
ما به جاي امني براي نشر اسلام نيازمنديم.
اي رسول خدا! دنبال راهي براي حلّ اين مشكل بگرد.
پروردگارا ، ما به آنچه از خير بر ما نازل مي كني نيازمنديم.
پس خداوند به مردان و زنان مسلمان دستور داد هجرت كنند .
همانا زمين من وسيع است پس تنها مرا بپرستيد.
در حبشه حكمران دادگر و يكتا پرستي وجود دارد .
رﺋيسان قريش: شما ساكتيد! ... اين عجيب است!
كساني كه به حبشه مهاجرت كرده اند برايمان مشكلات خواهند آفريد.
قسم به لات و عزّي هر كسي را كه مهاجرت كرده است به زودي بر خواهيم گردانيد و او را شكنجه مي كنيم .
نَبْعَثُ رسولاً مع هدايا إلي حاكمِ الحبَشَةِ و نَطْلُبُ مِنْهُم تسليمَ الَّذينَ ذَهبوا إلي هُناكَ.
طيِّبٌ... طيِّبٌ... اَلتَّطميعُ مِن عادتِنا.
عندَ حاكمِ الحبَشَةِ:
سيِّدﻯ! عددٌ مِنْ شَبابِنا خَرجوا مِنْ دينِنا. و ما نَطْلُبُ منكَ هو تَسْليمُهُمْ إلَينا.
اَلمهاجرونَ عنْدَ الحاكمِ.
اَلسَّلام عَليكُمْ!
أهلاً و مَرْحَباً بكُم.
اُنْظُروا... هؤلاءِ لايَسْجُدونَ لِلْحاكِم... إهانةٌ...
دينُنا لا يَسْمَحُ لنا بِالسٌّجودِ إلّا لِلّهِ الّذﻯ خَلَقَنا.
ما هو دينُكُم؟
إنَّ اللهَ بَعَثَ إلينا رسولاً يأمرُنا بالصِّدقِ و أداءِ الأمانةِ و الْوَفاءِ بِالْعَهْدِ وَيَمْنَعُنا عن ارْتكابِ الْمَعاصـﻰ و يأمُرُنا بِإقامةِ الصَّلاةِ و أداءِ الزكاةِ...
قَسَماً بِرَبِّـﻰ, هذا دينُ الْمُوَحِّدينَ...
يا رسولَ قُريشٍ! اِرْجِعْ! اَلّذين دَخَلوا بِلادﻯ فَفـﻰ أمنٍ و راحةٍ.
فرستاده اي را همراه هديه هايي به سوي حاكم حبشه مي فرستيم و از آنان مي خواهيم كساني را كه به آنجا رفته اند به ما تحويل دهند .
خوب است ... خوب است ... به طمع انداختن ، عادت ماست.
نزد حاكم حبشه :
آقاي من! عدّه اي از جوانان ما از دينشان خارج شده اند.
و آنچه را از تو مي خواهيم اين است كه آنان را به ما تحويل دهي.
مهاجران نزد حاكم هستند.
سلام بر شما.
خوش آمديد.
نگاه كنيد ... اينان براي حاكم سجده نمي كنند ... اهانت ...
دين ما به ما اجازه نمي دهد كه جز در برابر خدايي كه ما را آفريده است، سجده كنيم.
دين شما چيست؟
خدا پيامبري را به سوي ما فرستاد كه ما را به راستگويي و اداي امانت و وفاي به عهد فرمان مي دهد و ما را از ارتكاب گناهان منع مي كند و ما را به برپا داشتن نماز و اداي زكات فرمان مي دهد.
قسم به پروردگارم، اين دين يكتا پرستان است ...
اي رسول قريش! برگرد! كساني كه وارد سر زمين من شده اند در امنيّت و آسايش هستند.
اَلدَّرسُ الثَّامِنُ
تَوبةُ الثَّعلَبِ
بَرَزَ الثَّعْلَبُ يَوْماً فـﻰ شِعارِ النَّاصِحينا
فَمَشَي فـﻰ الأرضِ يَنْصَحْ و يَسُبُّ الْماكِرينا
و يَقولُ الْحَمْدُ لِلّـ... ـهِ إلهِ الْعالَمينا
واطْلُبوا الدِّيكَ يُؤَذِّنْ لِصَلاةِ الصُّبْح فينا
فَذَهَبوا إلي الدِّيكَ, فقالَ:
بَلِّغوا الثَّعْلَبَ عَنِّـﻰ عَنْ جُدودﻯ الصَّالِحينا
عَنْ ذَوﻯ التِّيجانِ مِمَّن دخلوا الْبَطْنَ اللَّعينا
إنَّهُم قالوا وَ خَيْرُ الـ قَولِ قَولُ الْعارِفينا
مُخْطِئٌ مَنْ ظَنَّ يوماً أنَّ لِلثَّعْلَبِ دينا أحمد شوقـﻰ (بتصرّفٍ)
درس هشتم
روزي روباه در جامه نصيحتگران ظاهر شد.
در حالي كه در زمين نصيحت مي كرد راه مي رفت وبه حيله گران دشنام مي داد.
و مي گفت خدا را شكر خداي جهانيان.
اي بندگان خدا توبه كنيد زيرا او پناهگاه توبه كنندگان است.
و خروس را دعوت كنيد (بخواهيد) تا براي نماز صبح در ميان ما اذان بگويد.
پس به سوي خروس رفتند و او گفت:
به روباه از جانب من ابلاغ كنيد . از جانب نياكان درستكارم.
از تاجداران از كساني كه وارد شكم لعنتي شده اند.
آنان گفته اند و بهترين سخن، سخن دانايان است .
خطا كار است كسي كه روزي گمان كند كه روباه دين دارد .
احمد شوقي (با تصرّف)
اَلدَّرسُ التّاسعُ
حُسنُ العاقبةِ
سعيد: اَللهُ أكْبرُ!
الإمام (ع): اَللهُ أكْبَرُ! فِيمَ تُكَبِّرُ؟ يا سَعيدْ!
سعيد: هذه الكوفهُ تَبْدو مِن بعيدْ!
الحُرّ: ها أنا الحرُّ الرّياحـﻰّ !
الإمام (ع): أ علينا أم لَنا؟
الحُرّ: بَلْ عليكَ !
سعيد: كيفَ تَمْشـﻰ فـﻰ رِكابِ الظَّالمينْ ؟! كيفَ لا تُبْصِرُ نورَ الحَقِّ و النَّهْجَ الْمُبينْ؟!
الإمام (ع): كُلُّكُمْ يَعْرِفُ أنّـﻰ طالبٌ إصلاحَ أمَّهْ، أفْسَدَتْها الطَّاغيهْ, حَكَمَتْها باغِيَهْ.
الحُرّ: نَحْن عَطْشَي, يَابْنَ بنتِ الْمُصطَفي!
درس نهم
حُسن عاقبت
سعيد: الله اكبر
امام: الله اكبر ! چرا "الله اكبر" مي گويي اي سعيد؟
سعيد : اين شهر كوفه از دور نمايان است.
حر: هان اين منم حرّ رياحي !
امام: آيا عليه مايي يا با ماهستي؟
سعيد: چگونه در ركاب ستمگران راه مي روي؟ چگونه نور حق و راه آشكار را نمي بيني؟
امام: همه شما مي دانيد كه من خواهان اصلاح امّتي هستم كه طاغوت آن را فاسد كرده و تجاوز كار بر آن حكومت كرده است .
حر: ما تشنه ايم اي فرزند دختر مصطفي!
اَلإمام (ع) : وَزِّعوا الْماءَ عليهِم و علينا بالتَّساوﻯ و غداً يَأتـﻰ الْفَرَجْ.
الإمام (ع): حانَتِ الآنَ الصَّلاةُ, أ تُصَلّـﻰ بِرِجالِكْ؟
الحُرّ: بل نُصَلّـﻰ كُلُّنا خَلْفَكَ يا سِبْطَ الرَّسولْ.
الحُرّ: يا حسينُ بايعْ أنتَ أوتُسَلِّمْ!
الإمام (ع): أفلا أنتم بَعَثْتُم لـﻰ رَسائلْ... و صَرَخْتُمْ مِن مَظالِمْ...؟!
بُرَير: لَعْنَةُ اللهِ علي مَنْ رَوَّعَ آلَ الرَّسول.
الإمام (ع) : ربِّ فَاشْهَدْ : ... خَذَلونا! كَذَّبونا!
قد تَوكّلنا عَليكَ, ربِّ فَاشْهَدْ : ظَلَمونا!
لَمّا سَمِعَ الْحرُّ كلامَ الإمامِ (ع) أقْبَلَ عَلي الْقومِ...
الحرّ: أ تُقاتِلْ أنتَ هذا الرَّجُلَ؟
اِبنُ سَعْد: إﻯ... قِتالاً, سَتُشاهِدْ فيه إسقاطَ الرّؤوس!
امام: آب را به صورت مساوي بر ما و بر آنان تقسيم كنيد و فردا پيروزي (گشايش) مي آيد.
امام: الآن وقت نماز فرا رسيد . آيا همراه مردانت نماز مي خواني؟
حر: البته همه ما پشت سر تو نماز مي خوانيم اي نوه دختري پيامبر.
اي حسين يا بيعت مي كني يا تسليم مي شوي.
امام(ع): آيا شما نامه هايي برايم نفرستاديد و از ستمگريها فرياد نزديد؟!
برير: لعنت خدا بر هر كه خاندان پيامبر را ترسانده است.
امام(ع): پروردگارا شاهد باش : ... ما را خوار كردند! ما را تكذيب كردند!
به تو توكّل كرده ايم، پروردگارا شاهد باش به ظلم كردند!
وقتي حر سخن امام(ع) راشنيد به طرف قوم روي آورد.
حر: آيا تو با اين مرد مي جنگي؟
ابن سعد: بله ... جنگ، به زودي انداختنِ سرها را در آن خواهي ديد.
الحرّ يَقْتَرِبُ مِن الإمام (ع) و هو يَرتَعِدُ...
أيُّها الْحُرّ لِماذا تَرْتَعِدْ ؟! أنْتَ مِنْ أشْجَعِ أهلِ الْكوفَةِ!
الحرّ : إنّنـﻰ شاهَدْتُ نفسـﻰ بين نارٍ و نَعيمْ .
ثُمَّ جاء الْحرُّ نحوَ الإمام (ع) نادِماً:
يا إلَهـﻰ إنّنـﻰ رَوَّعتُ أبناءَ الرَّسولْ!
فَلِذا أطْلُبُ منكَ الْمغفِرهْ و أريدُ المَعْذَرهْ!
إنّهُ سِبْطُ النّبـﻰّ, إنّه عينُ علـﻰّ.
هَل تَرَي لـﻰ يا إلهـﻰ تَوبةً؟!
سَمِعَ الإمامُ (ع) نِداءَهُ و قال:
عادَ - وَاللهِ - فَتانا الْحُرّ حرًّا...
حر به امام نزديك مي شود در حالي كه مي لرزد.
اي حر چرا مي لرزي؟! تو از شجاع ترين مردم كوفه هستي!
حر: من خودم را ميان آتش و بهشت ديدم.
سپس حر با پشيماني به سوي امام(ع) آمد:
اي خداي من، به راستي كه من فرزندان پيامبر را ترساندم.
پس من از تو آمرزش مي خواهم و معذرت مي خواهم.
او نوه پيامبر است. او مانند علي است.
آيا اي خداي من برايم توبه اي مي بيني؟!
امام(ع) صداي او را شنيد وگفت:
به خدا قسم كه جوان آزرده ي ما حر آزاده برگشت.
اَلدَّرسُ العاشِرُ
...فيه شِفاءٌ لِلنَّاسِ!
اَللهُ أنْزَلَ الْقرآنَ لِسَعادةِ الْبَشَرِ.
و فيه ما يَضْمَنُ سلامَةَ روحِهِ و جِسْمِهِ.
الاُمَّةُ الإسلاميّةُ لا تَتَقَدَّمُ إلّا بِشَعْبٍ سليمٍ بَعيدٍ عَن الأمراضِ الْفكريّةِ و النّفْسيَّةِ و الْجسميَّةِ.
والقرآنُ مِنْهاجٌ لِسَعادةِ الإنسانِ و عقيدةٌ لِلْحياةِ.
و فـﻰ بعضِ آياتِهِ يُشَجِّعُ الْقرآنُ النّاسَ عَلي الاِسْتفادةِ من الطَّيِّباتِ الَّتـﻰ تَضْمَنُ سلامةَ الأبدانِ و تُسَبِّبُ نَشاطَ الاُمَّةِ و تَقَدُّمَها.
﴿ و جَنّاتٌ مِنْ أعنابٍ...﴾
اَلْعِنَبُ مِنْ أغْنَي العناصِرِ بالسُّكَّريّاتِ. و هـﻰ المادَّةُ الأساسيّةُ لِإيجادِ الطَّاقَةِ فـﻰ الجِسْمِ.
درس دهم
... درآن براي مردم شفا هست!
خدا قرآن را براي خوشبختي بشر نازل كرد.
ودر قرآن آنچه سلامت روح او و جسم او را ضمانت كند وجود دارد.
امّت اسلامي جز با ملّتي سالم ودور از بيماريهاي فكري و رواني و جسمي پيشرفت نمي كند.
و قرآن راه روشني براي خوشبختي انسان وعقيده اي براي زندگي است.
در بعضي آيه هايش، قرآن مردم رابه استفاده از چيزهاي پاك و خوشمزه اي تشويق مي كندكه سلامتي بدن را تضمين مي كندوسبب فعّاليّت امّت وپيشرفت آن مي شود.
و باغهايي از انواع انگور
انگور از غني ترين (سرشارترين) عناصر موادّ قندي است و مادّه اصلي براي ايجاد نيرو در بدن است.
﴿ والتِّينِ و...﴾
اَلْقيمةُ الغِذائيَّةُ لِهذه الثّمرةِ عاليةٌ جِدّاً و فيها مَوادٌّ مختلفةٌ كالْأملاحِ مِنَ الْفوسفورِ والْحديدِ و الْكالسيومِ.
﴿ فيهما فاكِهةٌ و...رُمّانٌ﴾
اَلرُّمّانُ غَنـﻰٌّ بعُنْصرِالْحَديدِ. و هو ضَرورﻯٌّ لِتكْوينِ الْكُرَيّاتِ الْحَمراءِ.
﴿... رُطَباً جَنيّاً﴾
هو أحدُ مُلوكِ الْفَواكِهِ الثَّلاثة: اَلْعِنَبِ و التِّينِ و الرُّطَبِ.
اَلرُّطَبُ مع قَدَحٍ مِنَ اللَّبَنِ غِذاءٌ كامِلٌ.
﴿... شجَرةٍ مُبارَكةٍ زَيْتونةٍ...﴾
كُلُّ ما فـﻰ شجرةِ الزَّيْتونِ من وَرَقٍ وَ ثَمَرٍ وَ زَيْتٍ يَنْفَعُ النّاسَ.
﴿... و بَصَلِها...﴾
قسم به انجير
ارزش غذايي اين ميوه خيلي بالاست و در آن موادّ مختلفي وجود دارد مانند موادّ معدني از جمله فسفر و آهن و كلسيم .
در آن دو ،ميوه و انار هست.
انار سرشار از عنصر آهن است . و براي پيدايش گلبولهاي قرمز ضروري است.
خرماي چيده شده
آن يكي از شاه ميوه هاي سه گانه است: انگور و انجير و خرما
خرما همراه كاسه اي شير غذايي كامل است.
درخت مبارك زيتون
هر چه در درخت زيتون هست. - از برگ و ميوه و روغن- به مردم سود مي رساند .
و پياز آن
اَلأطبّاءُ يَسْتَعمِلونَ الْبَصَلَ فـﻰعِلاجِ بعضِ الأمراضِ و هو مفيدٌ لِتَطْهيرِ الْفَمِ مِنَ الْجَراثيمِ.
﴿...لَبَناً خالِصاً...﴾
اَللَّبَنُ غِذاءٌ كاملٌ و علماءُ التَّغذيةِ يَعْتَبِرونَهُ أفْضَلَ الْموادِّ الغِذائيَّة.
﴿...و عَدَسِها...﴾
هو غذاءٌ سهلُ الْهَضْمِ غنـﻰٌّ بالبُروتينِ.
﴿...و فومِها...﴾
ذَكَرَ الأطبّاءُ لِلثُّومِ أربَعينَ فائدةً طِبّيَّةً.
﴿... فيه شِفاءٌ لِلنّاسِ﴾
فـﻰ الْعَسَلِ سَبْعونَ مادّةً مختلفةً مفيدةً و هو مُبيدٌ لِلْجَراثيمِ.
﴿... لَحْماً طَريّاً﴾
السَّمكُ مِنَ الأطْعِمةِ الْمفيدةِ لِأمْراضِ الْقَلْبِ.
و فيه عنصرُ الفوسفورِ و فيه منافعُ لِلنّاسِ.
پزشكان پياز را در معالمجه بعضي بيماري ها به كار مي برند و آن براي ضدّ عفوني كردن دهان از ميكروبها مفيد است .
شير خالص
شير غذاي كاملي است و دانشمندان تغذيه آن را بهترين موادّ غذايي به شمار مي آورند .
... وعدس آن ...
آن غذايي آسانْ هضم و سرشار از پروتـﺌين است.
... وسير آن ...
پزشكان چهل فايده پزشكي براي سير ذكر كرده اند.
... در آن براي مردم شفا وجود دارد .
در عسل هفتاد مادّه مفيد وجود دارد و آن نابود كننده ميكروبهاست .
... گوشت تازه
ماهي از غذاهاي مفيد براي بيماريهاي قلب است .
و در آن عنصر فسفر وجود دارد و در آن سودهايي براي مردم هست .